دهکده روابط بین الملل
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

بادرود بر کاربرمحترم هدف از ارائه مطالب این وبلاگ فقط درجهت شناختن بهتر فضای روابط بین الملل ومفاهیم مربوطه به آن است وبه هیچ عنوان به حزب یا گروهی هیچ تعلقی ندارد ونخواهد داشت. با سپاس -نیکنام
موضاعات
سخنی با شما خاورمیانه خلیج فارس مقالات سیاسی یک هفته باخبر سازمانهای بین المللی برگه هایی از تاریخ شخصیتهای بین المللی اندیشه سیاسی امنیت در روابط بین الملل کتابخانه پیمانهای بین المللی انرژی
پیوند وبلاگ
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان POWER PLAY و آدرس powerplay.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
بهمن 1391
دی 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه
یو . اس . کلوزآپ
مرکز مطالعاتی رند
وبلاگ دکتر پیروز مجتهدزاده
مرکز مطالعاتی و نظرسنجی پیو
موسسه مطالعاتی اسپن
موسسه بروکینگز
چشم انداز توسعه وامنیت
Barry Buzan
JOHN .MEARSHEIMER
Francis Fukuyama
FOREIGN AFFAIRS
Joseph Nye
بررسی استراتژیک
موسسه ابرار معاصر
انجمن ژئوپلیتیک ایران
پورتال جامع سیاسی
وبلاگ تخصصی سیاسی
پزوهشگاه مطالعات راهبردی
دانشکده روابط بین الملل
henry kissinger
وبلاگ دکتر مجید تفرشی
وبلاگ دکتر مجید استوار
سازمان ملل متحد
سازمان کشورهای صادر کننده نفت(اوپک)
دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
وزارت امور خارجه
مركز مطالعات عالي بين الملل
باشگاه انديشه
مركز پژوهش هاي علمي ومطالعات استراتژيك خاورميانه
کتابخانه دید
موسسه مطالعات ايران واوراسيا
پايگاه تخصصي سياست بين الملل
كتابخانه الكترونيكي وزارت امور خارجه
مرجع تخصصي علوم سياسي و روابط بين الملل
پرتال جامع علوم انساني
دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه
مرکز مطالعات استراتژیک
ایران دیپلماتیک
دیپلماسی ایرانی
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
الوقلیون

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 136
بازدید ماه : 135
بازدید کل : 242405
تعداد مطالب : 479
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


تماشا

قطر و ابراز مؤثر قدرت

 

قطر و ابراز مؤثر قدرت

 

قطر کشوری کوچک در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس است که هیچ‌کدام از شاخص‌های سنتی و مدرن قدرت را ندارد با این حال تلاش دارد تا به‌ صورت یک قدرت محلی تأثیرگذار عمل ‌کند. پرسش این است که وقتی یک کشور کوچک و فاقد شاخص‌های اصلی قدرت به مراتب بیش از ظرفیت‌های واقعی سیاسی ـ نظامی‌اش عمل می‌کند، چه عواملی چنین اتکایی را در اختیارش گذاشته‌اند. قطر نه جمعیت قابل توجهی دارد و نه از وسعت خاک کافی برخوردار است، تنها مزیت این کشور ذخایر نفت و گاز است که در مقابل ذخایر وسیع‌تر سایر کشورهای منطقه از اهمیت خاصی هم برخوردار نیست. وسعت خاک قطر را کمی بیش از ۱۱ کیلومتر مربع و جمعیت آن را حدود ۱۸۵۰ نفر یا اندکی بیش از آن ارزیابی کرده‌اند. تازه از این جمعیت کم حدود یک سوم آن قطری و مابقی ایرانی ـ هندی و پاکستانی هستند. بنابراین قطر را می‌توان ازجمله کشورهای کوچک و کم اثر دانست. اما در عمل قطر به صورت یکی از بازیگران مهم در تحولات جاری خاورمیانه در آمده است. برگزاری نشست وزرای امور خارجه کشورهای عرب که خروجی آن درخواست از بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه برای کناره‌گیری از قدرت و تضمین خروج امن وی و خانواده‌اش بود گرچه از طرف سوریه قاطعانه رد شد ولی اهمیت بازیگری مؤثر قطر را یک بار دیگر گوشزد کرد.

اینکه چه عوامل واقعی قطر را در چنین جایگاهی قرار داده است پرسش اصلی است ولی این موضوع به تنهائی حائز اهمیت ویژه‌ای نیست. مهم‌تر از این قدرت تأثیرگذاری قطر در روند تحولاتی است که از آن به‌نام بهار عربی یا بیداری اسلامی یاد می‌شود. بنابراین درک این امر که قطر چگونه به رغم آنکه فاقد شاخص‌های شناخته شده قدرت است می‌تواند چنین نقش مهمی بر عهده گیرد برای فهم رفتار سیاسی این کشور ضرورت می‌یابد. جالب‌تر اینکه قطر تنها به تحولات خاورمیانه نظر ندارد بلکه در حال ایفای نقش در تحولات جنوب آسیا و مذاکرات صلح در افغانستان نیز هست. در چنین برداشتی می‌توان گفت که قطر بازیگر نسبتاً موفقی است و توانسته است از ابزار قدرت به‌خوبی بهره‌گیری کند و کمبود شاخص‌های قدرت را جبران نماید. قطر از ابزار قدرت در یک موقعیت مساعد منطقه‌ای و بین‌المللی در جهت تثبیت موقعیت خود بهره می‌گیرد. در حال حاضر سه نوع از ابزار قدرت قطر عبارتند از:
۱ـ ثروت نفت و گاز؛
۲ـ اسلام سنتی ـ سلفی؛
۳ـ شبکه الجزیره.

خاندان حاکم قطر گرچه در مقابل سایر خاندان‌های حاکم در سایر کشورهای عرب منطقه از امتیاز خاصی برخوردار نیست ولی حمد بن‌خلیفه آل‌ثانی امیر قطر از خود هوشیاری قابل توجهی نشان داده است. ظن غالب در این خصوص آن است که وی موفق شده از ثروت نفت و گاز در جهت تثبیت نفوذ خود در کشورهای دیگر به صورت مؤثرتری بهره گیرد. به‌ طوری که قطر در شرایط کنونی یکی از ثروتمندترین کشورهای منطقه به حساب می‌آید که حتی اگر به هر دلیلی از درآمدهای نفتی محروم شود، تا دهه‌های آینده می‌تواند روی پای خود بایستد. قطر سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی خارج از کشور و به خصوص در انگلیس دارد. تنوع زمینه‌های سرمایه‌گذاری قطر در کشورهای خارجی این امکان را در اختیار این کشور می‌گذارد که درآمدهای قابل توجهی داشته باشد و همین امر کمک کرده است که قطر بالاتر از ظرفیت واقعی‌اش قدرت تأثیرگذاری پیدا کند. قطر سرمایه‌های خود را از مؤسسات سرمایه‌گذاری گرفته تا فروشگاه‌های بزرگ و ساختمان‌ها و مؤسسات تجاری به کار انداخته و همین امر موجب شده است که قدرت مانور بیشتری پیدا کند. بدین معنا که اگر به هر دلیلی در یک بخش از سرمایه‌گذاری سودآوری نداشت به‌راحتی در بخش‌های دیگر سودآوری داشته باشد و بخش‌های مختلف یکدیگر را تقویت و زیان‌های احتمالی در یک بخش را پوشش دهند.

زمینه مساعد دوم که قطر از آن برای تثبیت موقعیت خود بهره می‌برد اسلام سنتی در قالب مکتب سلفی است. به‌ویژه در شرایط نوینی که در جهان عرب حاکم شده و رژیم‌‌های سنتی یکی پس از دیگر در مسیر فروپاشی قرار گرفته‌اند، نظام‌های جایگزین و جهت‌گیری‌های سیاسی ـ ایدئولوژیک آنها از حساسیت‌های بسیار بالائی برخوردار شده است. مکتب سلفی مورد حمایت قطر و عربستان سعودی است و این به‌رغم آن است که قطر و عربستان سعودی در درون خودشان درگیر چالش شده‌اند و رقابت‌های خارجی آنها در تحولات دنیای عرب غیرقابل کتمان شده است. در چالش ایدئولوژیک موجود در دنیای عرب دو جناح میانه‌رو و رادیکال اسلامی در تلاش هستند قدرت ایدئولوژیک جانشین نظام‌های به بن‌بست رسیده عرب را به‌خود اختصاص دهند. میانه‌روها عمدتاً حول محور اخوان‌المسلمین تمرکز نسبی یافته‌اند و رادیکال‌های اسلامی در میان اهل سنت به سلفیون گرایش دارند. همچنانکه اهل تشیع به الگوی تجربه شده انقلاب اسلامی ایران گرایش یافته‌اند. رادیکال‌ترین بخش سلفی در قالب القاعده امکان بروز عملی یافته است که اساساً مسئول عملیات تروریستی و انتحاری مسئله‌ساز در عراق و سوریه شناخته شده است. گرچه قطر به صورت رسمی تلاش می‌کند خود را از بخش رادیکال جریان اسلامی برکنار نگاه دارد ولی در هر حال از عامل ایدئولوژی سلفی در جهت ایفای نقش بهره می‌گیرد.

عامل مهم و سوم قدرت تأثیرگذار قطر شبکه خبری الجزیره است که نقش همسان شبکه‌های مهم و تأثیرگذار جهانی در دنیای عرب را برعهده گرفته است. الجزیره یکی از موفق‌ترین و مؤثرترین شبکه‌های خبری تأثیرگذار در تحولات خاورمیانه است. قطر از این شبکه برای افزایش تأثیرگذاری خود در تحولات جاری به بهترین شیوه سود می‌برد. امکانات مالی بالائی که در اختیار مدیریت الجزیره قرار داده شده باعث شده است که سایر شبکه‌های خبری مشابه نتوانند با آن رقابت نمایند. این امر امکان نفوذ و تأثیرگذاری قطر را در منطقه افزایش داده است. با این حال به دشواری می‌توان گفت که این همه قدرت تأثیرگذاری برای کشوری کوچک امری تصادفی و یا از برنامه‌ریزی درست بومی باشد. حداقل می‌توان تصور کرد که فضای مساعد بین‌المللی وجود دارد و قدرت‌های بزرگ فضا را برای بازیگری قطر باز کرده و قطر در این فضای گشوده شده و مساعد بین‌المللی است که به مراتب بالاتر از ظرفیت‌های واقعی‌اش قادر به ایفای نقش شده است. اما در نهایت اینکه قطر چگونه می‌تواند خود را از تحولات مرتبط با بهار عربی یا بیداری اسلامی دور نگهدارد به‌درستی روشن نیست. همچنانکه زمان رسیدن طوفان تحولات جهان عرب به قطر و عربستان سعودی چندان روشن نیست، ولی رسیدن آن در نهایت قطعی خواهد بود و با ایفاگری نقش در خارج تنها می‌توان زمان آن را به تأخیر انداخت.
 
پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل بین‌المللی


آمریکا و اعتراضات داخلی در عربستان سعودی

 

آمریکا و اعتراضات داخلی در عربستان سعودی
 
 
 
 

آمریکا و عربستان سعودی در طول چند دهه گذشته روابطی استراژیک داشته‌اند که اغلب از آن به عنوان معادله نفت در برابر امنیت تعبیر می‌شود. عربستان سعودی از دوره جنگ سرد متحدی مهم و تاثیرگذار در خاورمیانه برای آمریکا بوده است. در این دوره دولت سعودی یکی از پایه‌های همیشگی سیاست آمریکا برای موازنه‌سازی در برابر اتحاد شوروی و مقابله با نفوذ کمونیسم در این منطقه بود و در دهه 1990 نیز روابط استراتژیک دو طرف تداوم یافت. اما حادثه یازده سپتامبر در سال 2001 و مطرح شدن عربستان به عنوان مامن پرورش تروریسم و افراط‌گرایی باعث ظهور دیدگاه‌های نوینی در خصوص این کشور و روابط استراتژیک با واشنگتن شد. بر این اساس است که در طول یک دهه اخیر و در شرایط جدید منطقه‌ای دو نگاه به عربستان سعودی را می‌توان در آمریکا شاهد بود؛ اول نگاه استراتژیک سنتی به این کشور به عنوان متحد آمریکا و بازیگری حیاتی در بازار جهانی نفت و دوم نگاه هنجاری و لیبرالی مبتنی بر تلقی عربستان سعودی به عنوان دولتی سنتی، غیردموکراتیک و حامی افراط‌گرایی.

هرچند که در مقطعی بعد از یازده سپتامبر تسلط نگاه هنجاری دوم باعث سردی اندکی در روابط دو کشور شد، اما در اغلب شرایط و به‌خصوص در سطح سیاستگذاری نگاه استراتژیک و تلقی عربستان به عنوان پایه ثبات آمریکایی و طرفدار منافع آن در واشنگتن محوریت داشته است. با این حال تفاوت‌های بین عربستان سعودی و آمریکا و برخی تفاوت‌ها در نگاه و منافع منطقه‌ای این دو کشور به تحولات خاورمیانه، تناقضات خاص این رویکرد را کمابیش نشان داده است. با ظهور جنبش‌های مردمی در جهان عرب که ابعاد گسترده و ویژگی‌های متمایزی را در منطقه به خود گرفت، به‌رغم همگرایی و همکاری‌های استراتژیک آمریکا و عربستان سعودی در قبال تحولات جدید، وجود تفاوت‌های قابل ملاحظه در رویکردهای دو کشور در خصوص این تحولات قابل چشم‌پوشی نبوده است. تفاوت‌هایی که به صورتی آشکار در انتقادات رهبران سعودی از واشنگتن در عدم حمایت جدی از رژیم مبارک نمود داشت.

اما فارغ از برخی تفاوت‌ها در رویکرد عربستان سعودی و آمریکا به تحولات عربی، با جدی‌تر شدن اعتراضات داخلی در عربستان سعودی پیچیدگی موضوع و مناقشه‌های فکری در خصوص آینده عربستان و نقش منطقه‌ای آن به‌خصوص در تعامل با سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا بسیار گسترش یافته است. هرچند که دیدگاه‌های هنجاری و لیبرالی در آمریکا با این تحولات مجال جدی‌تری برای طرح یافته‌اند، اما به نظر می‌رسد نگاه استراتژیک و امنیتی واشنگتن همچنان مولفه اصلی در سیاست این کشور در قبال عربستان سعودی باشد. مساله‌ای که آمریکا در شرایط کنونی منطقه‌ای که تحولات هر روز سرعت بیشتری به خود می‌گیرند و تنش‌ها و بی‌ثباتی‌ها در حال افزایش است چاره دیگری جز آن ندارد. به‌رغم تفاوت رویکردها آمریکا در دو سال اخیر سعی داشته است تا ملاحظات امنیتی عربستان سعودی را مدنظر قرار دهد و بر این اساس در حوزه‌هایی مانند بحرین و یمن دست سعودی‌ها را بسیار بازگذاشته است. این راهبرد بدین مفهوم است که در شرایط تحولات پرسرعت منطقه خاورمیانه برای آمریکا ثبات و امنیت عربستان سعودی اهمیت دارد.

در حالی که آمریکا با مدیریت تحولات سعی در ایجاد آینده بهتری برای خود در منطقه دارد و به‌خصوص با تمرکز بر تغییر رژیم در سوریه در پی ایجاد موازنه قدرت نوینی در برابر ایران است، هرگونه تغییرات غیرقابل پیش‌بینی مانند سرایت جنبش‌های مردمی به عربستان سعودی و بی‌ثباتی این کشور می‌تواند دگرگونی‌های متفاوتی را در نظم منطقه‌ای باعث شود. بر این اساس  تشدید و گسترش اعتراضات داخلی در عربستان سعودی در شرایطی که جبهه‌بندی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در موضوع سوریه به اوج خود رسیده است برای واشنگتن نگرانی‌های جدی ایجاد می‌کند. به‌خصوص اینکه روس‌ها نیز که از تغییر شرایط در سوریه بسیار نگران بوده و منافع استراتژیک خود در خاورمیانه را در خطر می‌بینند، نوع نگاه خود به اعتراضات درونی عربستان سعودی را نشان دادند و بر پتانسیل‌های بی‌ثباتی و بحران در قلب عربستان سعودی به عنوان متحد باثبات آمریکا تاکید کردند.

با توجه به حساسیت تحولات عربستان و اهمیت آن برای آمریکا، مقامات آمریکایی در تلاشند تا با ارتباط مستمر با سعودی‌ها و ارایه مشاوره‌ها و رایزنی‌های لازم مانع از آن شوند که اعتراضات گسترش یافته و به برگه ‌جدیدی در خاورمیانه تبدیل شود. در این راستاست که می‌توان شاهد تغییر رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی و همچنین ارایه راهکارهایی مانند اعطای برخی آزادی‌ها و امتیازات به جریانات مخالف بود که معلوم نیست تا چه اندازه اجرا شود یا اینکه اجرای آنها تا چه اندازه با موفقیت همراه شود. با این حال نگاه آمریکا به عربستان و تحولات داخلی آن در مقطع زمانی پیش‌رو کماکان با تمرکز خاصی تداوم خواهد داشت و تحلیگران داخلی این کشور همچنان دیدگاه‌های متفاوت خود در خصوص این کشور را  ارایه خواهند داد. هرچند که در آینده نزدیک در سطح عملیاتی نگاه استراتژیک و امنیتی واشنگتن به عربستان سعودی همچنان تداوم خواهد یافت.
 

علی‌اکبر اسدی، کارشناس مسائل خاورمیانه



پنتاگون ۴.۲ میلیارد دلار موشک پاتریوت به کویت می‌فروشد

 

پنتاگون ۴.۲ میلیارد دلار موشک پاتریوت به کویت می‌فروشد

 



 

 

 پنتاگون از طرح خود برای فروش ۶۰ موشک پاتریوت به ارزش حدود ۴.۲ میلیارد دلار به کویت خبر داد.آژانس همکاری امنیت دفاعی (DSCA) که مسئول فروش تسلیحات آمریکا به کشورهای خارجی است از طرح پنتاگون برای فروش ۶۰ موشک پاتریوت به کویت طی قراردادی به ارزش ۴٫۲ میلیارد دلار خبر داد.

آژانس مذکور در بیانیه‌ای که بر روی وب‌سایت خود قرار داده بود اعلام کرد که در ۲۰ ژوئیه، کنگره را از طرح خود برای فروش تسلیحات به کویت مطلع کرده است.بر اساس این گزارش، کنگره ۳۰ روز مهلت دارد که هرگونه مخالفت ممکن خود با این طرح را اعلام کند اگر مخالفتی از جانب کنگره اعلام نشود، این قرارداد معتبر فرض می‌شود.این قرارداد شامل فروش ۶۰ موشک پاتریوت،۲۰ دستگاه پرتاب، ۴ سیستم راداری و ایستگاههای کنترل، تجهیزات آموزشی و آموزش پرسنل و کارکنان و قطعات یدکی می‌شود.به گفته آژانس همکاری امنیت دفاعی آمریکا، کویت این موشک‌ها و تجهیزات را به منظور تقویت قابلیت دفاع موشکی خود، تقویت دفاع داخلی و مهار تهدیدات منطقه‌ای استفاده خواهد کرد.ادامه….

اوایل سال جاری میلادی در نشستی که آمریکا و ۶ عضو شورای همکاری خلیج فارس، بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات عربی متحد، حضور داشتند، “هیلاری کلینتون” وزیر خارجه آمریکا به بهانه محافظت از این کشورها در مقابل تهدیدات تهران، بحث سپر موشکی را تبلیغ کرد.

این گزارش می‌افزاید که ۶ عضو شورای همکاری خلیج فارس از خریداران اصلی سلاح‌های آمریکا هستند. طبق گزارش سرویس تحقیقاتی کنگره، کویت از پیش موشک‌های پاتریوت داشته است. در سال ۱۹۹۲، این کشور ۲۱۰ نسل اولیه پاتریوت و ۲۵ سکوی پرتاب خریداری کرد و در سال ۲۰۰۷، ۱۴۰ موشک دیگر خریداری کرد.

خبرگزاری فرانسه


نظامیگری؛ مبنای راهبرد منطقه‌ای آمریکا

 

نظامیگری؛ مبنای راهبرد منطقه‌ای آمریکا


 

 

 

 اندیشکده آمریکایی مرکز مطالعات بین‌المللی و استراتژیک در تحلیل مبانی نظامی در منطقه با بزرگنمایی قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس، سعی در توجیه خریدهای سرسام آور نظامی اعراب و دخالت قدرت‌های غربی در منطقه دارد.مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک(csis) در پیش نویس گزارشی مبسوط و کتاب گونه، به مباحث امنیتی و نظامی در خلیج فارس پرداخته و ماحصل این نوشته، توازن نظامی در حوزه خلیج فارس را تحت الشعاع پنج مولفه اصلی و تاثیرگذار می‌داند که عبارتند از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، ایران، عراق، قدرت‌های خارجی مانند ایالات متحده و در نهایت نقش آفرینان غیردولتی همچون گروه‌های قومی، شبه نظامیان و القاعده.

جهت گیری این گزارش به گونه‌ای است که ایران را بزرگترین قدرت منطقه و در نتیجه تهدیدی برای کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج‌فارس در حوزه‌های قدرت نظامی و نفوذ در منطقه می‌داند و در نهایت به این کشورها که بیشترشان عضو شورای همکاری خلیج فارس(GCC) نیز هستند توصیه می‌کند که اتحاد و همکاری‌های خود را در درون این شورا بسط داده و برای تقویت جایگاه و کسب موازنه در برابر قدرت ایران، روابط نزدیک خود را با کشورهای غربی همچون آمریکا، بریتانیا و فرانسه گسترش دهند! البته این گزارش برای توجیه خریدهای سرسام آور سلاح از آمریکا توسط کشورهایی که پرسنل کافی برای استفاده از آنها نیز در اختیار ندارند، در کنار سپردن خاک خود به این کشور، کاری نمی‌کند.این گزارش می‌افزاید، رشد ناآرامی‌های سیاسی، انقلاب و بی ثباتی در کشورهای منطقه، تهدیدات جدیدی را برای امنیت داخلی کشورها به وجود آورده که نظایر آن در کشورهایی مانند یمن دیده می‌شود. همین موضوع می‌تواند باعث انتشار این تهدیدها به مرزهای سعودی و عمان هم بشود، ضمن اینکه خطر تروریسم نیز در این شرایط تشدید می‌شود. وجود تمامی این عوامل تهدیدکننده در منطقه، ارزیابی توازن نظامی در خلیج فارس را دشوار می‌کند.ادامه….

این گزارش تاکید دارد که برای تعیین توازن میان کشورها در حوزه تسلیحات متعارف و غیراتمی، هیچ راه و روش مشخصی وجود ندارد. علاوه بر این، ارزیابی توازن اینگونه تسلیحات بین کشورها حتی سخت‌تر است، زیرا گرچه نقش تسلیحات نوین بسیار با اهمیت ارزیابی می‌شود، اما موانع و قابلیت‌های نیروهای رزمی در جنگ به طرز چشمگیری با عواملی مانند آموزش، قابلیت تحمل، کیفیت مهمات، سیستم‌های مدیریت جنگ و قدرت اطلاعات و آگاهی ارتباط دارد.

 

روند مهم در خلیج فارس

 

در این منطقه بسیاری از کشورها به جهت نداشتن تجربه حضور در جنگ، آسیب پذیر، اما هر یک از این کشورها دارای مزایایی هستند. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به علت درآمدهای سرشار نفتی، منابع عظیمی در زمینه نظامی در اختیار دارند و خریدهای کلان نظامی را انجام داده‌اند، اما کارآمدی نیروهای آنها پایین است. این کشورها برای جبران عامل فوق، تلاش بسیاری دارند تا در همکاری با آمریکا، بریتانیا و فرانسه ضمن بالا بردن کارآمدی نیروهایشان، بتوانند به وزنه‌ای در منطقه تبدیل شوند.

 

به همین دلیل است که کشورهای خارجی اکنون در تعیین موازنه نظامی در این منطقه نقش مهمی را ایفا می‌کنند، اما همین کشورهای خارجی در زمینه نیروهای زمینی دچار مشکل زیادی هستند و به هیچ عنوان در مقابله با نیروها و درگیری‌های نامتقارن، ضمن اینکه دارای برتری نیستند، از ضعف‌های عمده‌ای رنج می‌برند.

 

در همین حوزه نیروی نظامی نامتقارن، ایران دارای توان بالایی در سطح نیروها و تسلیحات است. البته این توان با توجه به قدرت موشکی، ایران را به مهره‌ای مهم تبدیل کرده است. عراق هم در این چارچوب بسیاری از توان نظامی خود را از سال ۲۰۰۳ و با اشغال این کشور به وسیله آمریکا از دست داده است و به نظر نمی‌رسد در سه تا پنج سال آینده هم توان استقلال در حوزه تسلیحات متعارف را پیدا کند. از طرف دیگر، گروه‌های غیردولتی در خلیج فارس نقش روبه گسترشی را پیدا می‌کنند. قدرت گروه القاعده و گروه‌های شبه نظامی در عراق، در کنار تشدید درگیری‌های قومی در منطقه، باعث شده است که نقش و قدرت و نفوذ این گروه‌ها در مباحث امنیتی، حتی از نقش کشورها نیز مهم‌تر ارزیابی شود.

 

دغدغه بخش جنوبی خلیج فارس

 

به نوشته این مقاله، بعد از محو عراق و به تاریخ پیوستن دوران صدام که به عنوان تهدید اصلی منطقه محسوب می‌شد، نیاز به کنترل قدرت ایران، کشورهای جنوبی خلیج فارس را واداشت تا به تنظیم برنامه‌های نیروهای نظامی‌شان بپردازند. شورای همکاری خلیج فارس

 

(GCC) از دهه ۱۹۸۰ برای اتحاد موثر در میان شش کشور عربی عضو و ایجاد واحدهای نظامی مشترک تلاش می‌کرد، اما پیشرفت چندانی در این زمینه رخ نداد. از زمان تاسیس شورای همکاری خلیج فارس در سال ۱۹۸۰، دامنه گسترده‌ای از پروژه‌های مفید برای بهبود کنش پذیری ارتش‌ها در سایه مشارکت اعضا ارائه شده است، اما اعضای آن، پیشرفت و ترقی شورا را محدود می‌کنند.

 

ایجاد نیروهای واکنش سریع(که از سال ۲۰۰۳ دیگر از آن خبری نیست)، استانداردسازی تجهیزات و نیروها، انجام ماموریت‌های مشترک، ایجاد و ادغام دفاع هوایی مشترک و همکاری‌های دریایی، ازجمله پروژه‌هایی بود که چندان موفقیتی را کسب نکرد. سران این شورا به ویژه پادشاهان عربستان بارها بر لزوم همکاری موثر میان اعضا تاکید کرده‌اند.

 

کشورهای جنوبی خلیج فارس ضمن تلاش برای تشکیل دفاع هوایی مشترک در منطقه، در حال مدرن سازی تسلیحات خود برای توازن در برابر نیروی فزاینده ایران در خلیج فارس هستند!

 

عمده فعالیت‌های این کشورهای عربی در همکاری با آمریکا و اروپا خلاصه می‌شود و روسیه در آن نقش چندانی ندارد، اما چیزی که این شورا را رنج می‌دهد، مناقشات مرزی موجود میان آنها، ناآرامی در منطقه به ویژه در یمن و بحرین، ادامه تنش‌های مذهبی و غیرمذهبی میان بحرین، قطر و کویت و چگونگی رهبری تشکیلات آتی شورا است.

 

همین مسائل بود که فکر تشکیل اتحادیه را در سر رهبران بحرین و عربستان ایجاد کرد که البته با پاسخ سرد دیگر کشورهای عضو شورا روبرو شد و هر یک از این کشورها دلایل متعددی را از حقوق بشر گرفته تا ترس ازدست دادن استقلال سیاسی و اقتصادی در مخالفت با تشکیل این اتحادیه و نپیوستن به آن ابراز کردند.

 

محور توازن عربی

 

آمریکا نقشی اساسی در ایجاد توازن نظامی در خلیج فارس دارد. این قدرت در کنار بریتانیا و فرانسه اهداف مشترکی را در تقابل با قدرت ایران دنبال می‌کند. با اینکه دیدگاه عربستان و آمریکا در مورد اسرائیل یکسان نیست، اما در زمینه نظامی، همکاری‌های دو طرف بسیار پیشرفت داشته است.

 

گرچه به علت جنگ با تروریسم و واقعه ۱۱ سپتامبر این روابط نامشخص و تا حدودی مبهم شده بود، اما عربستان پس از خروج آمریکا از عراق، تسهیلات و امکانات بسیار خوبی را در اختیار آمریکا قرار داد. کویت نیز پایگاه هوایی بزرگی را برای نیروهای آمریکایی ایجاد کرد. بحرین مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکاست و قطر به مرکز عملیات‌ هوایی آمریکا تبدیل شده است. امارات نیز تسهیلات بندری و امدادرسانی دریایی را در کنار همکاری‌های اطلاعاتی برای نیروهای آمریکایی ایجاد کرده است. عمان نیز همکاری‌های نزدیکی را با آمریکا و بریتانیا دارد.

 

طیف وسیعی از مشاوران و مربیان نظامی آمریکایی‌ در کنار نیروهای فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها در کشورهای جنوبی خلیج فارس مشغول فعالیت و درصدد هستند تا قدرت شورای همکاری را تقویت کنند و در این ارتباط، مجموعه سمینارها و مانورهای مشترکی نیز به طور مرتب در این کشورها با هدف ارتقای همکاری‌ها در شورا انجام می‌شود.

 

نابودی موازنه قدرت

 

نابودی نظامی عراق در سال ۲۰۰۳ به طور کلی موازنه خلیج فارس را تغییر داد. طی دو هفته، یکی از قدرتمندترین نیروهای نظامی منطقه به ضعیف‌ترین آنها تبدیل شد، به گونه‌ای که اکنون هیچ هواپیمای رزمی پیشرفته یا موشک زمین به هوایی در اختیار نداشته و این کشور به شدت به واردات تسلیحات از آمریکا محتاج است. به نظر این گزارش، علیرغم موفقیت‌های دولت این کشور در داخل و ایجاد اتحاد میان گروه‌های عراقی، عراق نتوانسته است در زمینه نظامی موفقیتی را کسب کند. تهیه‌کنندگان آمریکایی این گزارش معتقدند‌تحلیل آینده نیروی نظامی ایران سخت و نامشخص است. ایران تلاش می‌کند مشکلات خود را از طریق صنایع داخلی با طراحی و تولید تسلیحات بومی رفع کند. به نظر می‌رسد ایران راهی شبیه چین و هند را در پیش گرفته باشد.

 

درعین حال ایران نشان داده است که ضمن ساخت تسلیحاتی همچون زیردریایی، انواع موشک‌های ضد کشتی و هوایی، سیستم موشکی و دفاع هوایی پیشرفته، توانسته است تسلیحات پیشرفته مورد نیاز خود را از طریق روسیه، چین و کره شمالی به دست آورد. ایران علاوه بر تسلیحات موشکی در زمینه تسلیحات و نیروهای نامتقارن نیز توانایی‌های بسیاری را کسب کرده است.

 

ایران ، بزرگترین و قدرتمند‌ترین کشور خلیج فارس

 

گزارش این موسسه شامل د‌هها جدول و تصویر آماری از توان نظامی و تجهیزات کشورهای حوزه خلیج فارس است و در تقریبا تمامی آنها بر این موضوع تاکید می‌کند که جمهوری اسلامی ایران در تمامی موارد به غیر از هزینه‌ها و خریدهای تسلیحاتی و در اختیار داشتن برخی تجهیزات بسیار پیشرفته که کشورهای غربی آنها را فقط به حکومت‌های عربی حوزه خلیج فارس در قبال خریدهای نفت و گاز ارائه می‌کنند، دارای برتری محسوسی است.

 

به نظر می‌رسد که در ارائه آمارهای در این گزارش، به صورت عمدی نکته‌ای نادیده گرفته شده و فقط بر قدرت و نفوذ فزاینده ایران در منطقه به عنوان زنگ خطری برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس پرداخته شده است. نکته مهم این است که گرچه طبق بسیاری از مؤلفه‌های قدرت، ایران برتر از بقیه کشورها منطقه است، اما در گزارش‌های مطالعاتی آمریکا از منطقه،به این نکته اشاره نمی‌شود که ایران بیشترین جمعیت کشورهای حوزه خلیج فارس را داراست و تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس به اضافه عراق، روی هم رفته کمی بیش از نصف جمعیت ایران را دارند، از نظر وسعت کشور و تنوع همسایگان، ایران جزو استثناهاست (البته از نظر وسعت، عربستان از ایران بزرگتر است،‌اما بیشتر خاکش را بیابان‌های بی‌حاصل تشکیل می‌دهد) و این مسائل ایجاب می‌کند که ایران از توان نظامی بالایی برای دفاع از خود برخوردار باشد؛ ضمن اینکه میزان تجهیزات ایران در مقایسه با جمعیت، از حجم پایین تری نسبت به بسیاری از کشورهای کوچک منطقه برخوردار است.

 

در این گزارش تاکید شده است؛ تنها کشوری که از نظر اندازه‌های نظامی قابل رقابت با ایران بود، عراق بود که بعد از جنگ، سرنگونی صدام و اشغال این کشور به وسیله آمریکا، نیروی نظامی این کشور تقریبا نابود شد و به حد صفر رسید.

 

البته به نظر برخی کارشناسان، یکی از اهداف نابودی تجهیزاتی ارتش عراق، جاگزینی آن با تسلیحات جدید و در نتیجه خریدهای تسلیحاتی هنگفت از غرب به ویژه آمریکا، در قبال صدور و فروش نفت، عنوان می‌شود.

 

تسلیحات اعراب در آینه آمار

 

یکی از تصاویر آماری در این گزارش نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی ایران تقریبا روند ثابتی را در شمار نیروهای مسلح خود داشته و تقریبا در طول سه دهه گذشته، تغییر چشمگیری در شمار نیروهایش نداده است.

 

حال آنکه در این آمار نشان داده می‌شود که شمار نیروهای نظامی عراق در راستای نیات کشورگشایانه صدام حسین در سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۸۰ به شدت افزایش یافت و حتی در سال ۱۹۸۷ به یک میلیون نفر رسید، اما با شکست در جنگ اول خلیج فارس به حدود ۳۰۰ هزار نفر و حتی در سال ۲۰۰۵ به زیر ۱۰۰ هزار نفر کاهش یافت. عراق در این زمینه دارای بیشترین نوسان در سی سال گذشته بود.

 

نکته دیگری که این گزارش نشان می‌دهد، روند تدریجی رشد نیروهای نظامی و امنیتی عربستان بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ است که این کشور را از نظر شمار نیروهای امنیتی، به دومین کشور منطقه که دارای بیشترین شمار نیرو است( بعد از کشور عراق) تبدیل کرد؛ ضمن اینکه عربستان ازنظر تجهیزات، دارای مدرن‌ترین تسلیحات در منطقه است.

 

در مورد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس باید گفت که هریک از آنها سعی دارند به صورت تخصصی به یک جنبه از قوای نظامی بپردازند، ضمن اینکه در این منطقه، فقدان تجربه عملیاتی در شرایط واقعی، بارز است. به علاوه در زمینه‌های انجام عملیات مشترک، مدیریت صحنه‌های جنگ، مدیریت اطلاعاتی بازسازی و جنگ شبانه، مشکلات فراوانی گریبانگیر این کشورهاست.

 

این پژوهش در زمینه دریایی و هوایی، رقابت را میان ایران، عربستان و آمریکا عنوان می‌کند و تاکید دارد که میزان نیروها و تجهیزات آمریکایی در این حوزه و بخش موشکی، مشخص نیست.

 

ایران بعد از انقلاب به تدریج توانست تجهیزات هوایی خود را به روزرسانی کند و در زمینه ساخت و بازسازی این تجهیزات به همراه برخی پیمانکاران خارجی، اقداماتی را آغاز کرد. نکته جالب در این پژوهش این است که براساس اطلاعات، با اینکه عربستان سعودی دارای هواپیماها و تجهیزات پیشرفته است و از نظر شمار نیرو رتبه یک منطقه را داراست، اما از نظر سطح تعلیمات نیروهایی که توانایی استفاده از این امکانات را داشته باشند، در مضیقه قرار دارد. امارات نیز گرچه دارای تسلیحات پیشرفته‌ای است، اما از نظر افراد و کارآمدی نیروها با مشکلات زیادی روبروست.

 

نکته جالب دیگر پژوهش این است که عراق در ابتدای قرن ۲۱، حدود ۳۵۰ هواپیمای آماده برای جنگ در اختیار داشت، اما بعد از حمله و اشغال آمریکا، این کشور فقط دارای سه فروند هواپیمای جنگی قابل استفاده بود. براساس این گزارش، خرید هواپیماهای«F-16 »

 

آمریکایی توسط عراق، که بحث آن مطرح است، می‌تواند جایگاه این کشور را در عرصه هوایی بهبود ببخشد. گرچه کشورهای جنوبی خلیج فارس تلاش دارند تجهیزات جدیدتر سطحی را در اختیار بگیرند تا بر قدرت آنها در موازنه با ایران افزوده شود، اما به استناد این گزارش، نبود توانایی عملیاتی، تخصص و وجود برخی جهت گیری‌ها، این کشورها را از همکاری با یکدیگر و درنتیجه کسب جایگاه، بازداشته است. این موضوع نه فقط در مباحث توان هوایی این کشورها، بلکه در حوزه دریایی و زیرسطحی نیز به چشم می‌خورد.

 

این موضوع که کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به مراتب بسیار بیشتر از ایران و عراق پول صرف هزینه‌های نظامی خود می‌کنند موضوعی آشکار است، اما تمامی این هزینه‌ها که صرفا برای واردات تسلیحات خرج می‌شود، نتوانسته است موجب افزایش همکاری‌ها یا رسیدن به اهدافی مشترک بشود و برای ایجاد نیروهایی کارآمد، بازدارنده و موازنه بخش، بی حاصل بوده است. میزان خریدهای تسلیحاتی کشورهای جنوبی خلیج فارس گرچه از مدت‌ها قبل ادامه داشته است، اما این موضوع از زمان اشغال عراق به وسیله آمریکا در سال ۲۰۰۳ رشد چشمگیری داشته است. آمارها نشان دهنده آن است که عربستان سعودی از نظر هزینه‌های نظامی در صدر کشورهای منطقه و جهان قرار می‌گیرد و بعد از آن با فاصله زیاد، کشورهای کوچک این منطقه قرار گرفته اند.

 

ضمن اینکه نسبت به اندازه، هر یک از کشورهای این منطقه، همچون کویت، امارات و عمان، هزینه‌های بسیار بالایی را به تسلیحات اختصاص داده و در ردیف بعد از عربستان قرار می‌گیرند.

 

آمار حاکی از آن است که در برخی سال‌ها میزان هزینه بعضی از کشورهای کوچک این منطقه، به اندازه همسایه بزرگ شمالی خلیج فارس یعنی ایران بوده یا حتی از آن نیز فراتر رفته است. باید به این نکته توجه کرد که ایران از نظر وسعت و جمعیت دهها برابر آنهاست.

 

در خلال سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۹، میزان واردات تسلیحات عربستان بیشتر از کل واردات تسلیحات تمامی کشورهای منطقه بود، گرچه کویت و امارات نیز سهم عمده‌ای از واردات تسلیحاتی به این منطقه را به خود اختصاص داده‌اند. ایران در خلال سال‌های دهه ۱۹۹۰ در زمینه واردات تسلیحات، چندان فعال نبود. در سال‌های ابتدایی دهه اول قرن ۲۱ به تدریج عربستان از واردات و خریدهای تسلیحاتی خود کاست و تا سال ۲۰۰۴ امارات جای این کشور را گرفت.

 

ضمن اینکه در این سال‌ها عراق به علت تحریم تسلیحاتی و سپس حمله آمریکا، قادر به واردات تسلیحات نبود و ایران نیز به تدریج از سال ۲۰۰۷ به دلیل برخی تحریم‌های بین المللی و به دلایل اقتصادی، از حجم واردات تسلیحاتی خود کاست.

 

درحالیکه براساس آمار، هزینه‌های نظامی ایران که دارای جمعیتی به مراتب بیشتر از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و وسعتی بیشتر از این کشورهاست، سالانه عمدتا کمتر از ۵ میلیارد دلار بوده است، اما میزان خریدهای عربستان در خلال سال‌های ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۱۱، از ۲۲ میلیارد آغاز شد و در سال آخر این دوره، به بیش از ۴۵ میلیارد دلار رسید.

 

میزان هزینه‌های تسلیحاتی کل شش کشور عضو این شورا نیز در خلال این دوره از ۳۵ میلیارد دلار سال ابتدایی آن، تا بیش از ۶۸ میلیارد دلار در سال آخر در نوسان بوده است.

 

این کشورها در سال ۲۰۰۴ کمترین هزینه تسلیحاتی را با ۳۰ میلیارد دلار به ثبت رسانده اند. در این سال، عربستان به تنهایی حدود ۲۱ میلیارد دلار هزینه نظامی داشته است. عربستان در سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۸ کمتر از ۶۰ میلیارد دلار خرید تسلیحاتی داشت که حدود ۴۰ میلیارد دلار از این مقدار از آمریکا و بقیه عمدتا از کشورهای اروپایی بوده است، درحالی‌که روسیه کمتر از نیم میلیارد دلار تسلیحات به این کشور ارسال کرده است.

 

این گزارش، مجموع خریدهای تسلیحاتی ایران در این ۱۱ سال را حدود ۸ میلیارد دلار برآورد کرده است. حال آنکه خریدهای تسلیحاتی امارات متحده عربی در همین سال‌ها بیش از ۳۵ میلیارد دلار عنوان شده است.

 

گزارش این موسسه آمریکایی به صورت مبسوط خریدهای تسلیحاتی کشورهای عربستان، کویت، امارات، عراق، بحرین، قطر و عمان را با ذکر تاریخ، موضوع معامله و ارزش قرارداد در ۱۰ سال منتهی به سال ۲۰۱۲، ذکر کرده است.

مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک(csis)



 

بازدارندگی تدافعی در تنگه هرمز


 

 

 

اعلام دور جدیدی از تحریم های نفتی از سوی اتحادیه اروپا برای مقابله با برنامه هسته ای ایران در ژانویه ۲۰۱۲ و اجرایی شدن آن از اول جولای همین سال، تهدید ایران به بستن تنگه هرمز را به همراه داشته و متعاقبا این پرسش را مطرح کرده که واقعاً استراتژی ایران در تنگه هرمز چیست؟

در مورد عملی کردن تهدید ایران دو دیدگاه در غرب وجود دارد. دیدگاه اول که مبتنی بر نگاه «تدافعی» است تهدید ایران را بیشتر مبتنی بر نمایش قدرت دانسته و اینکه ایران ممکن است بتواند تنگه هرمز را برای مدت کوتاهی مسدود کند اما عملا توان نظامی برتر برای تداوم این امر را ندارد. همچنین از این دیدگاه ایران به سه دلیل این کار را نخواهد کرد: نخست، وابسته بودن اقتصاد ایران به درآمد ارزی حاصل از صدور انرژی از تنگه هرمز؛ دوم، واکنش سخت نظامی آمریکا و غرب به این موضوع که خود می تواند بهانه ای برای بدست گرفتن کنترل تنگه هرمز و احتمالا اعلام آن به عنوان یک تنگه بین المللی شود. سوم، واکنش منفی سایر کشورها به دلایل حساسیت های ژئوپلیتیک، وابستگی به جریان انتقال انرژی از تنگه هرمز و تبادلات آزاد اقتصادی. این کشورها همانند روسیه، چین، ترکیه، عراق، هند و غیره که برخی دوست ایران هم هستند. مثلا عراق اخیرا اعلام کرده که ۱/۷ میلیون بشکه از نفت صادراتی این کشور از تنگه هرمز می گذرد و ایران نباید این تنگه را ببندد.ادامه…..

دیدگاه دوم که بیشتر مبتنی بر یک نگاه «تهاجمی» است برعکس معتقد است که ایران در شرایطی که منافع و امنیت اقتصادی خود را در خطر ببیند تنگه هرمز را می بندد. از این دیدگاه نیز ایران به سه دلیل این کار را خواهد کرد. نخست، تلاش برای افزایش قیمت جهانی نفت و پیشگیری از یک حمله تمام عیار از سوی غرب. دوم، ایدئولوژیک بودن حکومت ایران و به تبع واکنش سخت نظامی در شرایط بحران. سوم، امنیتی کردن منطقه برای گسترش آسیب پذیری اقتصادی و سیاسی کشورهای عربی منطقه که به عنوان نقطه ضعیف غرب به حساب می آیند.

 

اما واقعیت این است که نگاه ایران «بینابینی» است. ضمن اینکه منافع اقتصادی ایران سبب می شود که تنگه هرمز بسته نشود، اما اگر ایران امنیت اقتصادی خود را در خطر ببیند مطمئناً واکنش نشان خواهد داد. چون مسئله انتقال انرژی ارتباط مستقیم به امنیت ملی ایران دارد. اما این واکنش بیشتر متمرکز بر «بازدارندگی تدافعی» خواهد بود. یعنی واکنش «کنترل شده» نسبت به کشورهای متخاصمی که در مسئله تحریم ها علیه منافع ایران عمل می کنند. ایران این سیاست را در دهه ۱۹۸۰ در جنگ نفتکش ها هم انجام داده بود. حال با توجه به توان بالا در هدایت جنگ های نامتقارن، ایران حتی از توانمندی بیشتری نسبت به آن زمان برخوردار است.

 

استراتژی بازدارندگی تدافعی مبتنی بر سه اصل است: نخست، افزایش «امنیت نسبی» از طریق حفظ امنیت و منافع اقتصادی. از نظر ایران، امنیت در منطقه «به هم پیوسته» است. یعنی ناامنی برای ایران به معنای ناامنی برای دیگران خواهد بود. مثلا اگر وضعیت به جایی برسد که ایران نتواند اصلا نفت خود را صادر کند احتمالا نسبت به صدور نفت رژیم های عربی منطقه که به نوعی در تحریم ها علیه ایران شرکت و به ضرر منافع آن عمل کرده اند واکنش نشان خواهد داد. دوم، بازیگری عقلانی و واکنش کنترل شده از موضع قدرت و رفتار مبتنی بر واقعیت های ژئوپلیتیک منطقه برای جلوگیری از بهانه دادن به رقبا و دشمنان که علاقمندند نشان دهند که ایران بازیگر مسئولی نیست و برخلاف مسیر تجارت آزاد و امنیت انرژی بین المللی حرکت می کند؛ سوم، استفاده از نقطه امتیاز جغرافیایی تنگه هرمز برای حفظ امنیت خلیج فارس که خود یک اصل ثابت در استراتژی تدافعی ایران در منطقه به حساب می آید. حتی در زمان رژیم شاه هم حفظ امنیت تنگه هرمز و به تبع حفظ امنیت جریان انتقال نفت ایران و امنیت انرژی بین المللی بخشی از استراتژی تدافعی ایران در استفاده از برتری ژئوپلیتیک خود در خلیج فارس بوده است.

 

هدف بازدارندگی تدافعی بستن تنگه هرمز نیست، بلکه واکنش کنترل شده بر مبنای نظارت بر ورود و خروج کشتی های کشورهای متخاصم از این تنگه است. یا به گفته یکی از فرماندهان ارشد سپاه کنترل «هوشمند» است. این استراتژی بیشتر با جنبه نرم و سیاسی و نه الزاما جنبه سخت و نظامی مفهوم «امنیت» سروکار دارد و با هدف توجیه مشروعیت «امنیت به هم پیوسته» در منطقه خلیج فارس صورت می گیرد. احتمالا مانورهای گسترده نظامی ایران هم بیشتر در همین ارتباط است.

 

در این چارچوب، اتصال منافع جامعه بین المللی و به خصوص رژیم های عربی منطقه به امنیت تنگه هرمز خود می تواند نقطه فشار به آمریکا و غرب و یک اهرم بازدارنده باشد. مثلا بازرسی کشتی ها به تبع هزینه های جانبی مانند ریسک بیمه را برای وارد کنندگان انرژی از منطقه افزایش می دهد. یا شیوع بی ثباتی سیاسی-امنیتی در منطقه خود پایه های مشروعیت رژیم های عربی حوزه خلیج فارس را خصوصا با وجود انقلاب های عربی به چالش می کشد.

 

سرانجام اینکه حفظ امنیت تنگه هرمز و به تبع امنیت خلیج فارس بخش مهمی از استراتژی بازدارندگی تدافعی ایران است. ایران به طور سنتی موضوع امنیت تنگه هرمز را فراتر از بعد منطقه ای در قالب پتانسیل های امنیت بین المللی و در روابط با قدرتهای بزرگ در نظر می گرفته است. بر این مبنا، سیاست ایران در تنگه هرمز مطمئناً حساب شده، مبتنی بر مسئولیت پذیری و با در نظر گرفتن واقعیت های ژئوپلتیک منطقه و تاثیرات فرامنطقه ای آن خواهد بود.

 

بر مبنای بازدارندگی تدافعی حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی، ایران تنگه هرمز را نمی بندد. حساسیت منطقه ای و بین المللی تنگه هرمز به گونه ای است که بهتر است ایران تنها در شرایط اقدام جدی خصمانه یا حمله نظامی دشمن که اقدامی فراقانونی و برخلاف منشور ملل متحد می باشد از ابزار بازدارنده بستن تنگه هرمز استفاده کند. در آن شرایط اقدام ایران «دفاع مشروع» محسوب می شود.

کیهان برزگر


پروژه امارات برای دور زدن تنگه هرمز افتتاح شد

 

پروژه امارات برای دور زدن تنگه هرمز افتتاح شد


 

 

امارات با بهره‌برداری از این خط لوله برای انتقال نفت صادراتی خود دیگر به تنگه هرمز وابسته نیست.امارات متحده عربی بهره‌برداری از یک خط لوله جدید برای انتقال نفت خام تولیدی منطقه خلیج فارس را آغاز کرده است. خط لوله فجیره در خشکی و برای دور زدن تنگه هرمز به منظور کاستن از نقش احتمالی ایران در انتقال نفت خام این منطقه احداث شده است.

خط لوله فجیره ۳۷۰ کیلومتر طول دارد و نفت خام تولیدی در شرق ابوظبی را از منطقه حبشان به بندر فجیره در ساحل دریای عمان منتقل می‌کند.ظرفیت اولیه انتقال نفت این خط لوله یک میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه در روز اعلام شده است و با آغاز بهره‌برداری از آن، امارات توانسته است به طور مستقیم به اقیانوس هند دسترسی پیدا کند.به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، شرکت سرمایه‌گذار بین‌المللی که مجری اصلی این پروژه بوده، تایید کرده است که اولین محموله نفت خام صادراتی از مسیر این خط لوله دیروز یکشنبه، ۱۵ ژوئیه، بار یک نفتکش شده است.ادامه….

‘پروژه استراتژیک’

مقامات ارشد صنعت نفت امارات متحده عربی و نمایندگان شرکت‌های بزرگ نفتی از جمله شرکت‌های اکسون موبیل، شل و توتال برای افتتاح این خط لوله در مراسمی در ساحل شرقی امارات شرکت کردند.برآورد شده است که حدود ۴۰ درصد نفت خامی که از طریق دریا حمل می شود، از تنگه هرمز می‌گذرد

امارات متحده عربی که روزانه نزدیک به ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار بشکه صادرات نفت خام دارد، امیدوار است که به تدریج دو سوم این میزان را از مسیر خط لوله جدید صادر کند.وزیر نفت امارات متحده عربی گفت: “این، پروژه‌ای بسیار استراتژیک است و این فرصت را برای مشتریان ما فراهم می‌کند که محموله‌های نفتی بزرگتری دریافت کنند.”

او اضافه کرد که این پروژه، مسیری “جایگزین” برای تجارت نفت خام ایجاد می‌کند.تنگه هرمز که خلیج‌فارس را به آب‌های آزاد وصل می‌کند، از مهم‌ترین مسیرهای صادرات نفت خام کشورهای منطقه به شمار می‌رود.برآورد شده است که حدود ۴۰ درصد نفت خامی که از طریق دریا حمل می شود، از تنگه هرمز می‌گذرد.

با شدت گرفتن تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران، از جمله تحریم خرید نفت خام این کشور توسط اعضای اتحادیه اروپا، برخی مقامات ایران تهدید کردند که ممکن است از نیروهای نظامی این کشور خواسته شود مسیر تنگه هرمز را ببندند.حسن فیروزآبادی، رئیس کل ستاد نیروهای مسلح ایران دیروز، یکشنبه، ۲۵ تیرماه، بار دیگر از آماده بودن طرح نیروهای نظامی ایران برای “بستن تنگه هرمز” خبر داد و گفت که تصمیم‌گیری درباره اجرای این طرح به عهده آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی است.

او قبلا هم گفته بود که این طرح تنها زمانی اجرایی خواهد شد که منافع ایران به خطر بیافتد.تهدیدهای هر از گاه ایران برای بستن مسیر رفت و آمد کشتی‌ها از مسیر تنگه هرمز یکی از دلایل ناآرامی و افزایش قیمت‌ها در بازار جهانی نفت عنوان می‌شود.تاکنون امارات متحده عربی همانند قطر و کویت برای صادرات نفت خام خود تنها از مسیر تنگه هرمز استفاده می‌کرد

بی بی سی


خط لوله قدیمی عربستان فعال شد

 



 

 

 

عربستان سعودی که خطر تهدید ها را درک می کند خط لوله قدیمی را برای انتقال نفت فعال کرده و در ۵ ماه گذشته بارها آن را آزمایش کرده است. مقامات مطلع از این پروژه اعلام کرده اند که عربستان این خط لوله را فعال کرده تا در صورت تهدید تنگه هرمز ،منابع جایگزین امن برای صادرات نفت در اختیار داشته باشد.

  در حالی که امارات متحده عربی در آستانه افتتاح خط لوله ای قرار دارد که به یکی از بزرگترین بنادر این کشور در خلیج عمان منتهی می شود تا بدون نیاز به تنگه هرمز، نفت تولیدی امارات به بازار های جهانی برسد، عربستان نیز خط لوله قدیمی خود را دوباره فعال کرده تا در صورت تهدید تنگه هرمز ، راهی جایگزین برای انتقال نفت در اختیار داشته باشد.عربستان که در ماه های اخیر با افزایش سطح تولید خود غرب را در اعمال تحریم های مضاعف علیه ایران همراهی کرده و تاکید دارد همچنان به تامین منابع مورد نیاز بازار ادامه می دهد، خط لوله نفت قدیمی که توسط عراق ساخته شده و خطوط کشتیرانی خلیج فارس توسط آن دور زده می شود را دوباره فعال کرده است. به این ترتیب ریاض می تواند مقادیر بیشتری نفت را از طریق ترمینال ها در دریای سرخ صادر کند و در مقابل احتمال بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران، ایمن تر باشد.ادامه….

 این خط لوله که از آن با نام اختصاری آی پی اس ای یاد می شود، در سال های ۱۹۸۰ توسط عراق در عربستان سعودی احداث شد. البته این خط لوله از سال ۱۹۹۰ زمانی که صدام حسین به کویت حمله کرد، دیگر نفت عراق را انتقال نداده است.

 

به گزارش خبرگزاری رویترز، عربستان در سال ۲۰۰۱ این خط لوله را توقیف و بدهی های بغداد بابت این خط لوله را پرداخت کرد. پس از آن نیز در چند سال اخیر برای انتقال گاز به نیروگاه ها در غرب کشور از این خط لوله استفاده می کرد.

 

این در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی در دی ماه گذشته تهدید کردند در صورت افزایش فشار تحریم های آمریکا و متحدان اروپایی اش، تنگه هرمز را مسدود می کنند. اکنون در حالی که تحریم های بانکی آمریکا از امروز ( پنجشنبه) علیه بانک مرکزی جمهوری اسلامی اعمال می شود و تحریم های نفتی اتحادیه اروپا علیه ایران نیز از یکشنبه آینده اجرایی خواهد شد، بار دیگر نگرانی ها در خصوص بسته شدن تنگه هرمز تشدید شده است. از سوی دیگر مقامات اسرائیلی نیز تاکید دارند در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته ای با ایران باید از گزینه نظامی استفاده کرد.

 

در این شرایط عربستان سعودی که خطر تهدید ها را درک می کند خط لوله قدیمی را برای انتقال نفت فعال کرده و در ۵ ماه گذشته بارها آن را آزمایش کرده است. مقامات مطلع از این پروژه اعلام کرده اند که عربستان این خط لوله را فعال کرده تا منابع جایگزین امن برای صادرات نفت در اختیار داشته باشد. گفته می شود این خط لوله از ظرفیت انتقال روزانه یک میلیون و ۶۵۰ هزار بشکه نفت برخوردار است.

 

تهدید صادرات نفت از طریق تنگه هرمز یکی از مهمترین نگرانی ها برای کشور های تولید کننده نفت در حوزه خلیج فارس به شمار می رود. حدود یک سوم صادرات نفتی دریایی جهان از طریق این تنگه انجام می شود.عربستان، ایران، کویت، عراق ، امارات متحده عربی و قطر از تنگه هرمز برای صادرات نفت خود به بازار های جهانی استفاده می کنند. به همین دلیل اغلب این کشور ها در جستجوی مسیر های جایگزین هستند تا در صورت تهدید تنگه هرمز از آنها استفاده کنند.

بررسی استراتژیک


تشدید جنگ قدرت بین خاندان آل سعود با مرگ “نایف بن عبد العزیز”و گزینه های جانشینی

 

 

 

 

 با مرگ “نایف بن عبد العزیز”، ولی‌عهد سعودی جنگ قدرت در میان شاهزادگان سعودی برای تصدی منصب ولی‌عهدی وارد فاز جدیدی خواهد شد ولی در این بین از شاهزاده سلمان ۷۷ ساله برای این سمت یاد می‌کنند. مرگ شاهزاده “نایف بن عبد العزیز”، ولی‌عهد عربستان سعودی بار دیگر جنگ قدرت در خاندان آل سعود را تشدید کرد تا شاهزادگان تشنه قدرت و جاه طلب سعودی برای دستیابی به منصب ولی‌عهدی به جان یک‌دیگر بیافتند. اما ساختار قدرت در عربستان سعودی چیست و و قدرتمندترین افراد حاضر در سلسله ‌مراتب قدرت در عربستان هم اکنون چه کسانی هستند؟

اساس ساختار قدرت در عربستان سعودی تمرکز امور در دستان فرزندان ذکور ملک عبد العزیز، موسس کشور عربستان سعودی است. بر همین اساس مبنای حکومت در این کشور نیز انتقال قدرت از برادر بزرگ‌تر به برادر کوچک‌تر است.براساس این قاعده، پس از درگذشت ملک عبدالعزیز، تاکنون پنج تن از فرزندان وی به ترتیب به پادشاهی رسیده‌اند که عبارتند از : سعود، فیصل، خالد، فهد و عبدالله.هم اکنون پادشاه عربستان ملک “عبد الله بن عبد العزیز” است، اما پس از او می‌توان از ۹ شاهزاده سعودی نام برد که هر یک مراتبی از قدرت را در این کشور به خود اختصاص داده‌اند، شاهزاده‌هایی که خود آل سعود آنان را “امیر” می‌نامند و نه شاهزاده.

امیر سلمان، وزیر دفاع

امیر سلمان ۷۷ ساله که برادر کوچک‌تر عبدالله و نایف است، امیر منطقه ریاض، یعنی پایتخت عربستان است. امیر سلمان در جریان مراسم ترحیم امیر سلطان، در عمل میدان‌دار اصلی و مسئول ملاقات با مقامات خارجی بود که برای تسلیت به ریاض آمده بودند. وی منصب وزیر دفاع عربستان را در دست دارد و یکی از مهمترین ارکان خاندان آل سعود به شمار می‌آید.از امیر سلمان تحت عنوان مشاور پادشاه عربستان هم یاد شده است.

سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان

سعود الفیصل۷۱ ساله قدیمی‌ترین وزیر خارجه جهان (از ۱۹۷۵ به بعد) و نماد سیاست خارجی عربستان است. امیر سعود الفیصل تاکنون با ۹ وزیر خارجه آمریکا (هنری کیسینجر، سایروس ونس، الکساندر هیگ، جیمز بیکر، وارن کریستوفر، مادلین آلبرایت، کالین پاول، کاندولیزا رایس و هیلاری کلینتون) و ۱۳ وزیر خارجه ایران (عباسعلی خلعتبری، امیرخسرو افشار، احمد میرفندرسکی، کریم سنجابی، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده، محمدکریم خداپناهی، میرحسین موسوی، علی‌اکبر ولایتی، کمال خرازی، منوچهر متکی و علی‌اکبر صالحی) همتا بوده‌است. سعود الفیصل بیمار است.ادامه…..

امیرمشعل بن عبدالله، امیر منطقه نجران

امیر مشعل فرزند پادشاه است. وی امیر منطقه نجران در جنوب کشور است. امیر مشعل پیش از برعهده گرفتن امیری منطقه نجران در سال ۲۰۰۹، معاون بازرسی گارد ملی بوده‌است. وی با کمتر از ۳۰ سال سن از جوان‌ترین نواده‌های قدرتمند ملک عبدالعزیز است.

امیر محمد بن فهد، امیر منطقه شرقی

امیر محمد۶۱ ساله پسر فهد پادشاه اسبق عربستان است. امیر محمد که امیر منطقه نفت‌خیز شرقی در سواحل خلیج فارس است، بسیار به ملک عبدالله نزدیک است. از وی به عنوان یکی از نوادگان قدرتمند ملک عبدالعزیز یاد می‌شود که در صورت انتقال قدرت به نوه‌های عبدالعزیز از مدعیان اصلی قدرت خواهد بود.

امیر متعب بن عبدالله، رئیس گارد ملی

امیر متعب ۵۸ ساله فرزند پادشاه است. وی پیش از رسیدن ملک عبدالله به پادشاهی، به عنوان معاون پدرش در گارد ملی عربستان فعالیت می‌کرد، اما اکنون رئیس گارد ملی (حرس الوطنی) است. گارد ملی در کنار ارتش یکی از نیروهای مسلح عربستان است. اگر سیستم رسیدن قدرت از پدر به فرزند در عربستان مرسوم بود او شانس اول جانشینی پدرش در مقام پادشاهی به شمار می‌رفت.

امیر بندر بن سلطان، دبیر شورای امنیت ملی

امیر بندر۶۲ ساله فرزند ولی‌عهد سابق عربستان یعنی امیر سلطان است. امیر بندر سال‌ها سفیر عربستان در آمریکا بوده و به همین دلیل از او به عنوان یکی از سیاستمداران نزدیک به آمریکا یاد می‌شود. امیر بندر در تصاویری که تلویزیون سعودی از مراسم ترحیم پدرش پخش می‌کرد غایب اصلی بود. شایع است که وی کودتای نافرجامی علیه ملک عبدالله را رهبری کرده و حالا روابط مناسبی با پادشاه ندارد.

امیر خالد بن سلطان، معاون وزیر دفاع

امیر خالد ۶۲ ساله در جریان جنگ آزادسازی کویت در سال ۱۹۹۱ رئیس ستاد ارتش عربستان و فرمانده نیروهای مشترک عربی شرکت‌کننده در این جنگ بود. بعد از امیر سلمان، از امیر خالد نیز به عنوان یکی از شانس‌های بر عهده گرفتن سمت وزارت دفاع نام برده می‌شود، زیرا وی هم اکنون معاون وزیر دفاع است.

امیر محمد بن نایف، معاون وزیر کشور

امیر محمد ۵۲ ساله معاون پدرش امیر نایف در وزارت کشور است. او بر نیروهای ویژه وزارت کشور مسلط است. پیش‌بینی می‌شد، در صورت به پادشاهی رسیدن امیر نایف، قدرت و نفوذ فرزند وی محمد نیز بیشتر شود. امیر محمد به اصطلاح از مسئولان اصلی مبارزه با القاعده در حکومت آل سعود است.

امیر مقرن، رئیس سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی

امیر مقرن ۶۶ ساله برادر پادشاه، امیر سابق منطقه مدینه و رئیس کنونی سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی عربستان است. امیر مقرن از شاهزادگان محبوب ملک عبدالله ‌است. در مراسم ترحیم امیر سلطان وی در کنار امیر سلمان امیر منطقه ریاض و امیر خالد حضوری پررنگ داشت.

خبرگزاری فارس

 


نفت صادراتی امارات، تنگه هرمز را دور می زند

   
 
احداث خط لوله تحت تاثیر تهدید های تهران
نفت صادراتی امارات، تنگه هرمز را دور می زند
 
 

امارات متحده عربی در آستانه به پایان رساندن پروژه خط لوله ای است که از مناطق کوهستانی این شیخ نشینی عبور می کند و به آن امکان می دهد نفت صادراتی را بدون عبور از تنگه هرمز در دهانه خلیج فارس به دست مشتریان بین المللی برساند.

 

دیپلماسی ایرانی: مقامات در تهران تا کنون بارها تهدید کرده اند که در صورت افزایش فشار غرب یا تهدید نظامی، تنگه هرمز را مسدود می کنند. هرچند آخرین نمونه از این تهدید ها سال گذشته مطرح شد اما کشور های عربی از زمانی که تهدید تنگه هرمز تنها یک زمزمه بود و به یک هشدار جدی تبدیل نشده بود، در صدد بررسی راه های جایگزین برای انتقال نفت به بازار های جهانی بر آمدند و همچنان این پروژه ها را با شتاب زیادی دنبال می کنند.

 

 

این روز ها تراکم کشتی های لنگرانداخته در بندر فوجیره در امارات متحده عربی، حاکی از تبدیل شدن این بندر به یکی از شلوغ ترین پایگاه های سوخت گیری مجدد دریایی در جهان است. اما این بندر به زودی به یک راه جدید برای انتقال نفت کشور های عربی به بازارهای جهانی نیز تبدیل خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، امارات متحده عربی در آستانه به پایان رساندن پروژه خط لوله ای است که از مناطق کوهستانی این شیخ نشینی عبور می کند و به آن امکان می دهد نفت صادراتی را بدون عبور از تنگه هرمز در دهانه خلیج فارس به دست مشتریان بین المللی برساند. این درحالی است که تا کنون یک پنجم منابع صادراتی نفت در جهان از تنگه هرمز عبور می کرد. 

اما تهدید تهران نسبت به بستن تنگه هرمز، نگرانی کشور های حاشیه خلیج فارس برای استفاده از این تنگه را به همراه داشت چرا که در صورت مسدود شدن آن ، بخش قابل توجهی از صادرات نفتی آنها نیز از ورود به بازار جهانی باز می ماند. از آنجایی که امارات متحده عربی و عمان تنها کشور های حوزه خلیج فارس هستند که سواحلی نیز در اقیانوس هند در اختیار دارند، می توانند برای انتقال نفت، از طریق زمینی، تنگه هرمز را دور بزنند. همچنین عربستان سعودی نیز قادر خواهد بود صادرات نفتی خود را از طریق بنادر دریای سرخ به فروش برساند. البته برای تحقق این هدف به توسعه ظرفیت بندر ها و خطوط لوله ای نیاز دارد که از عرض این کشور عبور می کنند.

گزارش ها حاکی از آن است که خط لوله جدید در امارات نفت را از میادین نفتی کویر ابوظبی از روی زمین انتقال می دهد تا در فاصله 380 کیلومتری به بندر فوجیره در اقیانوس هند برسد. البته در حال حاضر همچنان نفت صادراتی امارات در خلیج فارس بارگیری شده و از طریق تنگه هرمز به بازار های جهانی می رسد. اما زمانی که این خطر لوله با ظرفیت کامل به بهره برداری برسد، امارات می تواند در صورت بسته شدن تنگه هرمز، همچنان دو سوم نفت صادراتی خود را به دست مشتریان برساند. این یعنی 10 درصد از میزان کلی 17 میلیون بشکه نفتی که به طور روزانه در حال حاضر از تنگه هرمز عبور می کند. مقامات امیدوارند که این خط لوله تا پایان ماه جاری به بهره برداری برسد و راه انتقال نفت را سریع تر و آسان تر کند. البته هنوز زمان دقیق صادرات نفتی امارات از طریق خط لوله مشخص نشده اما مقامات اماراتی تاکید دارند که این هدف به زودی محقق خواهد شد. از سوی دیگر وزیر انرژی امارات متحده عربی نیز اعلام کرده این خط لوله از ظرفیت انتقال 1 میلیون و 500 هزار بشکه نفت برخوردار است و این رقم می تواند به یک میلیون و 800 هزار بشکه ارتقاء پیدا کند.

این پروژه برای امارات متحده عربی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، چرا که این شیخ نشینی متحد آمریکا، پس از عربستان و ایران سومین تولید کننده بزرگ نفت در کارتل نفتی اوپک به شمار می رود. رابین میلز، از موسسه مشاوره انرژی منار در دوبی تاکید دارد که در صورتی راه اندازی این خط لوله احتمال تلاش ایران برای مسدود کردن آن اندک است.

این در حالی است که دولت سنی امارات متحده عربی از نفوذ منطقه ای ایران به خصوص در کشور های شیعه مانند عراق و سوریه و کشور ها با اقلیت شیعه مانند بحرین، نگران است. از سوی دیگر روابط ایران و امارات بر سر مالکیت جزایر سه گانه در خلیج فارس نیز به شدت متشنج است و با سفر اخیر فرمانده سپاه به این جزایر بار دیگر تنش ها افزایش یافته است. همچنین اعمال تحریم ها علیه ایران نیز اتکای جمهوری اسلامی به دوبی و دیگر بنادر تجاری امارات متحده عربی را کاهش داده است. به همین دلیل جای تردیدی وجود ندارد که پروژه خط لوله در امارات به طور مستقیم با تهدید تنگه هرمز از سوی ایران ارتباط دارد.

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/



سرقت نفتی آل سعود از سهم ایران
       
 
ریاض با افزایش تولید،بازار قیمت را شکست
سرقت نفتی آل سعود از سهم ایران
 
گفتگوی دیپلماسی ایرانی با دکتر فرهاد خرمی، کارشناس مسائل اقتصاد بین‌الملل و نفت، در خصوص چگونگی پیگیری اعتراض ایران به افزایش تولید اعضای اوپک

 


 دیپلماسی ایرانی :  طلای سیاه باز هم موضوع اصلی محفل اقتصاددانان و کارشناسان مسائل نفتی شده است. در شرایطی که غرب در اعتراض به برنامه هسته ای ایران ، نفت این کشور را تحریم کرده‌است، قدرت نفتی دیگر خاورمیانه با بی توجهی به اصول اوپک، تولید خود را افزایش داده است که همین سیاست سبب کاهش قیمت نفت شده است.کاهش قیمت نفت نیز یکی از دغدغه‌هایی است که اقتصاد کشورهای وابسته به آن را نگران می‌کند.از جمله این کشورها ایران است که نیاز به بالا نگه داشتن قیمت نفت دارد. نماینده ایران در اوپک نیز اخیرا به افزایش تولید نفت برخی از اعضای اوپک اعتراض کرده است. دیپلماسی ایرانی با دکتر فرهاد خرمی، کارشناس مسائل اقتصاد بین‌الملل و نفت، در خصوص چگونگی پیگیری اعتراض ایران به افزایش تولید اعضای اوپک گفتگویی داشته است که در زیر می خوانید:

 

نماینده ایران در اوپک به افزایش تولید برخی از اعضای اوپک اعتراض کرده است، با توجه به قوانین اوپک این اعتراض تا چه اندازه قابل پیگیری است؟

اوپک در سال ۱۹۷۳ پایه گذاری شده که هدف اصلی تشکیل این سازمان تقاضای نفت دنیا بوده است.اعضای اوپک با توجه به تقاضای نفت در مورد اینکه تا چه میزان از آن را  باید اعضای اوپک تولید کنند، تصمیم می‌گیرند. به معنای دیگر از همان ابتدا هر اندازه که سهم اوپک بوده را میان اعضا  بر اساس معیارهای مختلف تقسیم کرده‌اند. همچنین تعیین قیمت‌ها نیز به شیوه‌ای است که به اندازه‌ای قیمت‌ها را بالا پایین می‌کنند تا به قیمت مورد نظر برسند.

اما از ابتدای تاسیس اوپک تا به امروز اعضای اوپک تقلب کردند، بدین معنا که برخی از اعضا برخلاف  سهمیه‌ای که در جلسات اوپک بر سر آن توافق کرده‌اند، سهمیه بیشتر و یا به میزان بیشتری نفت خود را می فروختند. که البته شاید شامل ایران و عربستان سعودی و دیگر اعضا هم باشد.

در تحولات اخیر و به دنبال طرح‌های تحریم‌های نفتی ایران نیز عربستان سعودی بارها گفته است که اگر نفت ایران را تحریم کنند، ما با افزایش تولید آن را جبران خواهیم کرد. در حقیقت چنین حرکتی که برخی کشورها تولید خود را افزایش می‌دهند، نقض روح و هدف اصلی اوپک است. بدین معنا سهمیه‌ای که اعضای اوپک با یکدیگر توافق کرده‌اند را به صورت علنی نقض می‌کنند و می‌توان گفت چنین حرکتی سرقت سهم ایران است. عربستان و قطر و هر کشوری که بیشتر تولید می‌کنند، سهم ایران را سرقت کرده که خلاف هدفی است که اوپک در ابتدا به وجود آمده است. اما بسیار بعید به نظر می‌رسد که مکانیزم عملی وجود داشته باشد تا به شکایت‌ها و اعتراض‌های ایران رسیدگی کند. به نظر می‌رسد بیشتر بر اساس قدرت سیاسی است.

بنابراین اوپک نمی‌تواند با این روند افزایش تولید برخورد کند؟

خیر، به شکل قانونی راهی وجود ندارد. اما با توجه به آن اصولی که اوپک به وجود آمده، ایران می‌تواند این اعتراض را داشته باشد. بدین معنا که چنین عملی سرقت نفت است و در مقابل همانند این است که ایران راه تانکرهای نفتی عربستان را ببندد و به این سرقت اعتراض کند. اما در اساسنامه اوپک مکانیزم حقوقی برای مقابله با این عمل وجود ندارد.

این توجیهی که عربستان برای افزایش تولید نفت خود کرده و بالارفتن تقاضای بازار را بهانه کرده است نیز به نظر صحیح نیست، چراکه در فصل گرما باید تقاضا کاهش پیدا کند. آیا این توجیه قابل قبول است؟

خیر، معمولا در فصل سرما تقاضا برای نفت افزایش پیدا می‌کند، عربستان از ابتدا دنباله‌رو غرب بوده و هر آنچه را که امریکا دستور دهد، اجرا می‌کند.

ممکن است که در اجلاس آتی اوپک سقف تولید اوپک افزایش پیدا کند؟

بله ممکن است، اما قیمت کاهش پیدا می‌کند. در این شرایط نیز که عربستان تولید خود را افزایش داده قیمت‌ها کاهش پیدا کرده است. شاید بسیاری از کشورها با افزایش تولید مخالفت کنند، تا قیمت‌ها هم افزایش پیدا کند. چراکه ایران نیز بودجه خود را بر اساس نفت هر بشکه‌ای ۸۵ دلار تصویب کرده‌ است، بنابراین اگر  قیمت نفت به پایین‌تر از این میزان برسد، به بودجه ایران هم لطمه وارد خواهد کرد.

دلیل اصلی کاهش قیمت نفت در شرایط کنونی چیست؟

یکی از دلایل اصلی آن افزایش عرضه است، بدین معنا که کشورهای صادر کننده تولید خود را افزایش دادند و حتی کشورهایی که عضو اوپک هم نیستند تاثیرگذار شدند. در توضیح باید گفت که امروزه دیگر همانند سال ۱۹۷۳ نیست که تولید نفت تنها در دستان کشورهای عضو اوپک باشد، بلکه روسیه و مکزیک که عضو نیستند هم تولید نفت دارند. بنابراین تاثیر این کشورها بر بازار نفت بسیار بیشتر از زمانی است که اوپک شکل گرفت.

عراق تا چه اندازه در تولید نفت پیشرفت کرده است؟ حتی گمانه‌زنی‌هایی هم وجود دارد که شاید عراق از ایران نقش فعال‌تری را در بازار نفت ایفا می‌کند. تا چه اندازه با این فرضیه موافق هستید؟

بله، عراق مجبور است، چرا که در دوران جنگ تاسیسات نفتی این کشور صدمه دید که در این دوران مشغول بازسازی آن است تا به حالت اولیه خود بازگردد و حتی شاید افزایش هم پیدا کند. عراق ذخیره‌های نفتی زیادی دارد، ضمن آنکه امریکایی‌ها نیز در این کشور در توسعه نفت تلاش می‌کنند تا مامن محکمی برای آینده نفتی خود داشته باشند.

آیا ممکن است دبیرکلی اوپک نیز به کشور عراق داده شود؟

بله این امکان وجود دارد. اما انتخاب دبیرکلی زیاد مهم نیست.چراکه دبیرکل بیشتر نقش سمبلیک دارد و نقش خاصی در تاثیرگذاری بر تصمیم‌ها و یا برای کشور خاصی ندارد. 



ناتو درپی جای پای محکم‌تر در خلیج‌فارس


 

 

ناتو درپی جای پای محکم‌تر در خلیج‌فارس

 
 
 
 

هم‌زمان با اوج‌گیری ناآرامی‌ها در کشورهای عربی و تلاش‌های گسترده دولت‌های منطقه‌ای برای مهار و کنترل موج خیزش‌های مردمی، پیمان ‌آتلانتیک شمالی (ناتو) در ماه آوریل گذشته پنج فروند ناو جنگی را به خلیج‌فارس اعزام کرد. سرفرماندهی دریایی ناتو اعلام کرد که این ناوها در چارچوب مأموریتی موسوم به «دریاهای دوستانه» که هدف آن تقویت پیوندهای نظامی میان ناتو و کشورهای عربی خلیج‌فارس که روابط آنها با ایران دچار تنش است، به این منطقه گسیل شده‌اند. اگرچه این ناو گروه شامل شناورهایی با پرچم‌های آلمان، اسپانیا، یونان و ایتالیا، پس از انجام تمرین‌های مشترک با نیروی دریایی امارات متحده عربی در اوایل ماه مه آب‌های منطقه را ترک کرد، اما بسیاری از تحلیل‌گران، حضور آن را ارسال پیامی برای تهران در بحبوحه تنش با همسایگان عرب جنوبی‌اش قلمداد کردند. ناتو اخیراً دو عملیات دریایی جداگانه دیگر را در منطقه اجرا کرده است. یکی از آنها با نام «مجاهدت فعالانه» با اهداف ضدتروریستی در دریای مدیترانه و دیگری با نام «سپر اقیانوس» و برای مقابله با دزدان دریایی در ناحیه شاخ آفریقا به اجرا درآمدند.

حضور نظامی پیمان ناتو یا اعضای شاخص آن در آب‌های خلیج‌فارس و کشورهای عربی حاشیه جنوبی آن موضوعی تازه به‌شمار نمی‌آید. پیش از این، ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده با در حدود ۴۰ فروند ناوهای گوناگون جنگی و قایق‌های گارد ساحلی و کشتی‌های تدارکاتی دارای پایگاهی عمده در منامه بحرین بوده و درحال انجام مأموریت در خاورمیانه و خلیج‌فارس است. ناو گروهی متفاوت نیز که به قایق‌های گشتی مسلح مجهز بوده در بندر جبل علی در امارات متحده عربی مستقر است. ایالات متحده همچنین دارای یک پایگاه هوایی بزرگ در منطقه «العدید» در قطر و چند پایگاه متعلق به تفنگداران دریایی و نیروی زمینی در کویت است. فرانسه نیز به‌عنوان عضوی مهم از پیمان آتلانتیک شمالی، در ماه مه ۲۰۰۹، نخستین پایگاه نظامی دائمی خود موسوم به «پایگاه صلح» را در منطقه خلیج‌فارس و در بندر «زاید» واقع در نزدیکی ابوظبی گشود. این مجتمع شامل یک پایگاه دریایی ویژه پشتیبانی لجستیکی از شناورهای جنگی فرانسوی در خلیج‌فارس و اقیانوس هند، یک پایگاه هوایی در منطقه «الدفرا» برای استقرار جنگنده‌های میراژ و رافال و نیز یک پایگاه آموزشی نیروی زمینی فرانسه برای تمرین جنگ‌های صحرایی می‌شود. از چندی پیش نیز پنج فروند ناو مین‌روب ناتو در بحرین و کویت و در چارچوب ابتکار همکاری‌ استانبول (ICI) مستقر شده بودند. هدف از استقرار این کشتی‌ها، تأمین امنیت آب‌های خلیج‌فارس و خطوط کشتیرانی درمقابل مین‌های دریایی اعلام شده بود. افکندن مین‌های دریایی در آب‌های خلیج‌فارس موجب روبه‌رو شدن کشتی‌های نظامی و غیرنظامی با یک تهدید مهم در جریان جنگ ایران و عراق (۸۸ ـ ۱۹۸۰) شد. گذشته از چند مورد برخورد کشتی‌های نفت‌کش با مین،‌ یکی از معروف‌ترین شکارهای مین‌های دریایی ایران در آن هنگام، ناو آمریکایی «ساموئل بی‌ رابرتس» بود که بر اثر انفجار مین شدیداً آسیب دید و شماری از خدمه ‌آن مجروح شدند. مین‌گذاری مجدد آب‌های خلیج‌فارس و تنگه هرمز ازسوی ایران در هرگونه درگیری احتمالی به‌عنوان کابوسی برای کشورهای عربی صادرکننده نفت در خلیج‌فارس، آمریکا و سایر کشورهای غربی محسوب می‌شود.

سیر تحولات و رویدادهای سالیان اخیر در خاورمیانه و منطقه خلیج‌فارس دولت‌های عرب خلیج‌فارس را بر آن داشت تا برای تأمین هرچه بیشتر امنیت خود، از اتکای همیشگی به ایالات متحده کاسته و نقش عمده‌ای را نیز به کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) واگذارند. دولتمردان این کشورها اغلب برای توضیح استدلال خود از این ضرب‌المثل عربی استفاده می‌کنند: «در زندگی پرخطر صحرایی، یک فرد عاقل همواره با کاروان سفر می‌کند، درحالی‌که فقط احمق‌ها هستند که تنها مسافرت می‌کنند».

ازسوی‌دیگر، ناتو نیز امروزه با مشکلات و تهدیدات پیچیده‌ای روبه‌رو است که حل آنها نیازمند همکاری گسترده بین‌المللی و تلاش‌ گروهی است. بدین سبب، ناتو همواره درپی گسترش دادن خود و ایجاد شبکه‌های زیرمجموعه‌ای در امور امنیتی است. شراکت و همکاری اعضای ناتو در منطقه «یوروـ آتلانتیک» به سه منطقه جغرافیایی تقسیم گردید:

۱. شورای مشارکت یورو ـ آتلانتیک (EAPC) برای همکاری در راه صلح.

۲. گفتگوی مدیترانه (MeD) و ابتکار همکاری استانبول (ICI) به هدف تقویت گفتگوهای سیاسی برای تقویت ثبات منطقه‌ای در کنار مبارزه با تروریسم.

۳. کشورهای تماس شامل استرالیا، زلاندنو، ژاپن.

«گفتگوی مدیترانه» ناتو در سال ۱۹۹۴ با همکاری هفت کشور الجزایر، مصر، اسرائیل، اردن، مراکش، موریتانی و تونس تشکیل شد و هدف از پایه‌گذاری آن تحکیم و تقویت امنیت و ثبات منطقه‌ای بود. با برگزاری نشستی در استانبول در سال ۲۰۰۴ ناتو و اعضای گروه «گفتگوی مدیترانه» توافق کردند تا حیطة همکاری‌ خود را به کشورهای خاورمیانه نیز گسترش دهند و بدین‌ترتیب «ابتکار همکاری استانبول» با مشارکت کویت، بحرین، قطر و امارات متحده عربی پا به عرصه وجود گذاشت. ناتو با تشکیل ICI تلاش کرد تا حضور سیاسی و نظامی خود را در شکل اجرای برنامه‌‌های همکاری با اعضای ICI در قالب همکاری‌های دفاعی و ضدموشکی، مبارزه با تروریسم، مقابله با گسترش تسلیحات کشتارجمعی، همکاری اطلاعاتی، گشت‌زنی‌های دریایی، تقویت حفاظت از مرزها و برنامه‌ریزی‌های مدیریت بحران‌ برای دفاع غیرنظامی در شرایط اضطراری افزایش دهد.

آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل پیمان ناتو، در سخنانی که طی بازدید خود از منامه بحرین در هفتم مارس ۲۰۱۰ بیان داشته بود، ضمن طبیعی خواندن شراکت ناتو با کشورهای عربی خلیج‌فارس، در توضیح دلیل مهم بودن این مشارکت گفت: «ناتو و کشورهای عضو ICI با چالش‌های امنیتی و تهدیدات مشترکی مانند کشورهای ناکام و شکست‌خورده، تروریسم، گسترش تسلیحات کشتار جمعی، دزدی دریایی و امنیت انرژی روبه‌رو هستند. تمامی این موضوعات امنیتی تنها به دست یک کشور قابل حل‌وفصل نیستند، آنها نیازمند رویکردی چندجانبه و مشارکتی امنیتی شامل گروه ICI هستند. از این‌رو است، که امنیت بحرین و تمامی کشورهای عضو ICI ازجمله منافع استراتژیک ناتو محسوب می‌شود». راسموسن همچنین افزود: «ما به‌طور جدی نگران بلندپروازی‌های هسته‌ای ایران و بی‌ثباتی خطرناکی که این امر می‌تواند در منطقه ایجاد کند هستیم».

چنین به‌ نظر می‌رسد که در صحنه آشفته اوضاع سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ناتو که ازسویی در لیبی در تلاش است تا با ایراد ضربات هوایی پایه‌های حکومت قذافی را سست کرده و موجب سقوط وی شود، همچنین قصد دارد تا با محکم کردن جای پای خود در منطقه خلیج‌فارس و تحکیم و تعمیق پیوندهای سیاسی و دفاعی خود با کشورهای عربی خلیج‌فارس از امنیت انرژی و جریان نفت و گاز منطقه با بازارهای جهانی و به‌ویژه اروپایی محافظت کند. ناتو ارتباطی مستقیم میان امنیت انرژی و امنیت کشتیرانی در آب‌های منطقه قائل است. درحال حاضر، ناتو با دقت و شاید هم با نگرانی به تنگه هرمز که روزانه پانزده کشتی نفت‌کش حامل حدود ۱۷ میلیون بشکه نفت خام یعنی تقریباً ۴۰ درصد صادرات دریایی نفت خام جهان و ۹۰ درصد صادرات نفت منطقه از آن عبور می‌کند، نگاه می‌کند.

رامین ندیمی، پژوهشگر مسائل بین‌المللی

 


گزارش تصویری: امارات کشورک....دوبی قبل از اکتشاف نفت!
 

گزارش تصویری: دوبی قبل از اکتشاف نفت!

 

فارین پالیسی اقدام به انتشار تصاویری از کشور امارات متحده عربی پیش از اکتشاف های منطقه ای نفت کرده است.
 
 


تاریخ این عکس ها به 1960 و 1970 بازمی گردد.در این تصویر شیخ محمد بن رشید آل مختوم نخست وزیر امارات متحده عربی را در روزهای جوانی و سوار بر شتر می بینید.



میدان برج ساعت در ابوظبی که در 1964 ساخته شد. امروز به جای این شن و ماسه ها و ساختمان های چند طبقه کوچک برج های بلند و چندطبقه این میدان را محاصره کرده است.



 
 
 
امروز آب آشامیدنی در بسته بندی های متفاوت در دوبی به وفور و با قیمت ارزان دیده می شود.در دهه 60 اما باید این آب را با گالن یا بشکه و به سختی منتقل می کردند.
 
 



بندری که در سالهای پیش از اکتشاف های منطقه ای نفت سوت و کور بود و قایق های به گل نشسته را میزبان، امروز تبدیل به یکی از شاهراه های منطقه ای شده است



 

 
شاهین در آن روزهای دبی نقش شکارچی اعراب بادیه نشین را داشت.ثروتی که هر مرد عرب به آن می بالید.



 
جشن و شادی خانواده ای در دوبی آن روزها



 
بازار در فضای آزاد در جنوب دوبی. امروز جای این چادرها را آسمان خراش ها گرفته اند



 
بخش مردان یک عروسی ر دوبی.



 
حیوانات با قایق هایی که به سختی چوب های آن را کنار هم قرار می دادند جابه جا می شدند



 
فروشنده ای که قلیان می کشد و لیمو می فروشد.

منبع: خبرانلاین
 



حاکمیت سرزمینی مشترک در سایه اختلافات ایرانی ـ عربی؛ رویا یا واقعیت؟




حاکمیت سرزمینی مشترک در سایه اختلافات ایرانی ـ عربی؛ رویا یا واقعیت؟


 
 
 
 


جنوبی‌ترین جزیره ایرانی آب‌های خلیج فارس، جزیره ابوموسی است. ابوموسی از دو جزیره دیگر مورد ادعای امارات عربی متحده، یعنی دو تنب، بزرگ‌تر است. بنابراین، این جزیره از نظر راهبردی از حساسیت بالایی برای ایران و در نتیجه طرف اماراتی برخوردار است. ابوموسی به همراه جزایر تنب، تکیه‌گاه‌های دفاعی خوبی برای تنگه هرمز و نقاط کنترلی و نظارتی حساسی بر کریدورهای دریایی خلیج فارس و نیز فراهم‌کننده صحنه مناسب عملیاتی برای ایران به‌شمار می‌آیند. بنابراین، حاکمیت بر آنها باعث افزایش قدرت کنترل منطقه از حیث نظامی ـ دفاعی است. بر این اساس، آنچه به جزایر مذکور اهمیت عملی می‌بخشد، موقعیت استراتژیک آنها در دهانه تنگه هرمز است.

جنگ لفظی شدیدی که این روزها میان ایران و امارات بر سر جزایر سه‌گانه شکل گرفته است، با سفر آقای احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری ایران، به جزیره ابوموسی آغاز گردید. اگرچه ادعاهای طرف اماراتی نسبت به این جزایر تازگی ندارد، اما به‌نظر می‌رسد تحولات اخیر، دور جدیدی از تنش‌های این‌چنینی را میان دو کشور آغاز کند. تشکیل جلسه فوق‌العاده شورای وزیران شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس، در واکنش به دیدار روز یازدهم آوریل آقای احمدی‌نژاد از جزیره ایرانی ابوموسی و صدور بیانیه‌ای مشابه با بیانیه‌های تکراری پیشین، حاکی از تلاش جدید ابوظبی برای بین‌المللی کردن این اختلاف در شرایطی است که روزنه امید جدیدی در مذاکرات هسته‌ای ایران با غرب ایجاد شده است.

توافق به‌دست‌آمده میان ایران و گروه 1+5 که از سوی جامعه جهانی و منطقه مورد استقبال قرار گرفته است، اینبار باعث شد تلاش امارات برای همسو کردن مواضع بین‌المللی در باب اختلاف با ایران با ناکامی روبه‌رو شود؛ این را از بیانیه اخیر وزیران شورای همکاری خلیج فارس نیز می‌توان فهمید. با این حال، آنچه نباید از آن غافل بود تلاش دیپلماتیک امارات عربی متحده در تمامی شرایط برای زنده نگاه داشتن موضوع مورد اختلاف است که البته با واکنش مناسبی از سوی مقامات ایرانی روبه‌رو شد.

گفتنی است جزیره ابوموسی براساس یادداشت تفاهم سال 1971 تحت حاکمیت مشترک ایران و شارجه قرار گرفت. در مقدمه این یادداشت تفاهم آمده است که ایران و شارجه، هیچ‌یک از ادعای خود نسبت به ابوموسی صرف‌ِنظر نمی‌کنند و هیچ‌یک ادعای دیگری را نیز نمی‌پذیرند. براساس مفاد این یادداشت تفاهم، ایران در درون نواحی مورد توافق تحت کنترل خود، که در نقشه پیوست به این توافقنامه مشخص است، حاکمیت کامل خواهد داشت و مسئولیت امنیتی جزیره نیز برعهده ایرانیان است.

بنابراین، سفر اتباع ایرانی به قسمتی از خاک سرزمین خود، نه‌تنها تعرض به حاکمیت سرزمینی کشوری دیگر به حساب نمی‌آید، بلکه در چهارچوب اختیارات بلامنازعی است که به موجب حقوق بین‌الملل درباره حاکمیت‌های سرزمینی مشترک، برای هر یک از کشورها در نظر گرفته شده است. اگرچه مقدمه این یادداشت تفاهم حاکی از عدم رضایت هر دو طرف از ترتیبات حاکمیت مشترک بر این جزیره است، اما سابقه تاریخی موجود در این زمینه، نشان‌دهنده پذیرش ضمنی وضعیت از سوی طرفین طی چهار دهه گذشته بوده است.

به هر حال، یادداشت تفاهم 1971 یک توافق عملی بود که اختلاف در مورد حاکمیت جزیره را به‌طور کامل حل‌وفصل نمود. اگرچه مسئله حاکمیت جزیره در سایه‌ای از ابهام قرار دارد، اما براساس مکاتبات صورت‌گرفته میان مقامات ایرانی و بریتانیایی و نیز سازمان ملل، در آن زمان مشخص شد که مسئولیت حفظ امنیت جزیره و در نتیجه حاکمیت نظامی آن به ایران تعلق دارد. ذکر این نکته حائز اهمیت است که مسئله جزایر سه‌گانه، ازجمله ابوموسی، مسئله‌ای حل‌وفصل‌شده است که اگر بر سر اجرای آن مشکلاتی بروز کرده است، می‌توان آن را از طریق گفتگو حل کرد. البته پذیرش انجام مذاکره از سوی ایران هرگز به معنای پذیرفتن مسئله مورد اختلاف نیست، بلکه به منظور نشان دادن حسن‌نیت ایران برای رفع سوءتفاهم‌های موجود با یکی از همسایگان عربی در خلیج فارس است. آنچه مسلم است مذاکره به‌عنوان ابتدایی‌ترین و مهم‌ترین راه‌حل سیاسی حل‌وفصل اختلافات به‌شمار می‌آید. در نتیجه، تلاش ایران برای فراهم شدن بستر لازم برای مذاکره با حفظ خویشتن‌داری و موضع رسمی دولت‌های گذشته، یعنی عدم به رسمیت شناختن اختلاف مزبور، به‌صورت غیرعلنی و غیررسمی تأثیر مثبتی را بر طرف مقابل در راستای نشان دادن حسن‌نیت و احترام به حسن همجواری از جانب ایران خواهد گذاشت.

بر این مبنا، اقدام اعتراضی اخیر امارات عربی متحده را می‌توان در چهارچوب تلاش‌های تبلیغاتی آن در راستای سیاست‌های منزوی‌سازی ایران از سوی کشورهای عربی تفسیر کرد؛ هرچند اینبار برخی کشورهای عربی منطقه سکوت را بر موضع‌گیری شدید ترجیح دادند.

سلیمه دارمی، کارشناس مسائل خلیج فارس



افزایش حضور نظامی‌ آمریکا در منطقه هدف مهار ایران است؟

 
افزایش حضور نظامی‌ آمریکا در منطقه
هدف مهار ایران است؟
 

استراتژی ایالات متحده امریکا برای توسعه پایگاه‌های نظامی خود در اطراف ایران همچنان ادامه دارد، به ویژه که امریکا با پایان دادن به حضور نظامی‌اش در عراق در می 2011 شاهد تغییر موازنه‌ منطقه‌ای به نفع ایران است.
دیپلماسی ایرانی: استراتژی ایالات متحده امریکا برای توسعه پایگاه‌های نظامی خود در اطراف ایران همچنان ادامه دارد، به ویژه که امریکا با پایان دادن به حضور نظامی‌اش در عراق در می 2011 شاهد تغییر موازنه‌ منطقه‌ای به نفع ایران است. هنگامی که ایالات متحده امریکا به دلیل بحران مالی مجبور با کاهش بودجه نظامی خود شد و بسیاری از پایگاه‌های نظامی‌اش را در جهان بست و همچنین صحبت از اتمام ماموریت نیروهای نظامی خود در افغانستان تا سال 2014 کرد، حضور بین‌المللی‌اش تعریف تازه‌ای به خود گرفت.
 

در طول این مدت امریکا 350 هزار سرباز از 1.4 میلیون سرباز خود در 130 کشور خارجی را کاهش داد. برخی از آنها پس از پایان جنگ سرد از این کشورها خارج شدند ولی بسیاری نیز به مناطقی نزدیک به خاورمیانه انتقال یافتند تا تمرکز بر آن منطقه بیش از پیش افزایش یابد. در حال حاضر امریکا بیش از 750 پایگاه نظامی بین‌المللی در اختیار دارد که باید به آن تعداد بسیاری از کارکنان اداری، نیروهای نظامی و کارکنان غیر نظامی پنتاگون را نیز افزود.

 

استقرار نیروهای نظامی در خاورمیانه همگی برای این است که امریکا ایران را زیر نظر داشته باشد، اما حضور نظامی منطقه‌ای امریکا نیز بیش از همه به این بستگی دارد که تهدیدهای خارجی‌ ایران به خصوص در برابر منافع ایالات متحده واقعا افزایش یابد.

مهمران کامروا، مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات منطقه در دانشکده روابط خارجی دانشگاه جورج تاون سه دلیل برای توضیح تمرکز و حضور بیش از اندازه امریکا در خاورمیانه یادآور می‌شود:

 تامین امنیت منابع انرژی، حمایت از امنیت اسرائیل و مبارزه با هر تهدیدی که منافع امریکا را تهدید می‌کند، یعنی همان اهدافی که امریکا در جنگ خلیج فارس اول نیز در اولویت سیاست‌های خود داشت.

وی در این باره به شبکه الجزیره انگلیسی می‌گوید: «البته حضور مستقیم نیروهای نظامی به معنای باج‌خواهی نیست اما بر اساس اصل چتر امنیتی، امریکا باید در تامین امنیت کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تصمیم‌گیرنده اصلی باشد.»

کامروا همچنین می‌گوید: «بدین ترتیب امریکا می‌تواند هر گاه که نیاز پیدا کرد از قدرت نظامی‌اش استفاده کند و همچنین این پیام را بدهد که هر جا لازم بداند برای رفع تهدیدها از نیروی نظامی‌اش استفاده می‌کند. این ترکیبی است از سیاست استفاده از نیروهای کاربردی و لجستیکی در تحرکات نظامی و چگونگی حمایت از آنها.»

وی در ادامه می‌افزاید: «بنابراین این پایگاه‌ها همیشه تا زمانی که ایران تهدیدی علیه منافع امریکا و پایگاه‌های آن نباشند، مورد استفاده نخواهند بود. از سویی ایران نیز می‌داند که تعداد پایگاه‌هایی که در اطرافش مستقر هستند دلیلی است بر وجود آمادگی امریکا برای دفع هر گونه تهدید احتمالی. اما از سویی آزمایش‌های موشکی ایران نیز این حقیقت را بازگو می‌کند که توان نظامی ایران خارج از دایره قدرت امریکا در منطقه است.»

از زمان افزایش تنش‌ها با ایران که از ژانویه اخیر وارد مرحله تازه‌ای شده است، نقشه‌ای از پایگاه‌هایی که جمهوری اسلامی ایران را احاطه کرده‌اند در رسانه‌های جمعی منتشر شد. اما نقشه دیگری نیز وجود دارد که حاوی اطلاعات اداری و نظامی جدیدتر ایالات متحده است که مسائل جزئی‌تر را نیز در بر می‌گیرد و نشان از عمق رشد مناقشات منطقه‌ای دارد.

پیش از حوادث 11 سپتامبر 2011 بیشتر پایگاه‌های نظامی امریکا در اروپا و شرق آسیا مستقر بودند. اما پس از جنگ عراق و افغانستان شمار پایگاه‌های نظامی امریکا در منطقه بیش از پیش افزایش یافتند. گستردگی این دو رویارویی و همچنین هم‌زمان تهیه امکانات جدید برای آنها سبب شد که جنگ طولانی‌ای در دو طرف ایران شکل بگیرد.

در ابتدای دهه گذشته در سال 2002 ژنرال کریژ آر کویگلی، سخنگوی سابق مرکز نظامی مرکزی امریکا موسوم به سنتکام در تمپا در فلوریدا گفت: «این پایگاه‌ها برای ما ارزش زیادی دارند، علاوه بر آن ما با ادامه حضورمان در آنها می‌توانیم پایگاه‌های هوایی در افغانستان بسازیم و از این فراتر می‌توانیم چندین کار را هم‌زمان انجام دهیم مثلا چندین درگیری هم زمان انجام دهیم و یا به مجروحانمان خدمات پزشکی برسانیم و یا این که برای مردم منطقه کارهای انسان‌دوستانه انجام دهیم.»

در حالی که امریکا تلاش می‌کند که تمرکز نظامی خود را در منطقه افزایش ‌دهد در عین حال این تلاش را نیز دارد که بیشتر نیروهای نظامی خود را از عربستان سعودی خارج کرده و به دیگر کشورهای عرب منطقه خلیج فارس منتقل کند، جایی که حکومت‌های دوست با امریکا امکانات امنیتی تازه‌ای را در اختیار امریکا قرار می‌دهند.

بر اساس آماری که مرکز سنتروم در 30 آوریل ارائه داد، در حدود 125 هزار نیروی زمینی در مجاورت ایران مستقر هستند. بدین ترتیب که 9 هزار سرباز در افغانستان و مناطق اطراف آن هستند که می‌توانند آزادانه در این کشور تحرک داشته باشند، 20 هزار سرباز در منطقه خاور نزدیک مستقرند و بین 15 تا 20 هزار سرباز دیگر نیز بر روی ناوهای مستقر در آب‌های دریایی اطراف ایران مستقرند.

لئون پانه‌تا، وزیر دفاع ایالات متحده امریکا گفته است که 40 هزار نیروی نظامی از عراق عقب‌نشینی کرده و به پایگاه‌های نظامی امریکا در منطقه خلیج فارس منتقل شده‌اند. اما قرار است آنها به نیروهای مستقر در افغانستان ملحق شوند و تصمیم بر این است که مسئولیت‌های تازه‌ای را در این کشور بر عهده بگیرند.

اسکار سیرا، کارمند عالی‌رتبه مرکز سنتروم به الجزیره گفت: «برای میزبانی از نیروهای ما کشورهای بسیاری در منطقه هستند که آمادگی این کار را دارند اما می‌گویند تا زمانی که جزئیات بیشتری از سربازانمان ندانند نمی‌توانند میزبان آنها باشند و حیثیت کشورشان را لکه‌دار کنند.»

سیرا همچنین گفت: «ما به آنها گفته‌ایم که حاضریم درباره ارتباطات نظامیانمان اطلاعات لازم را بدهیم.»

مرکز دفاعی من پاور دیتا، در 31 دسامبر 2011 اعلام کرد که امریکا در سراسر جهان 54 هزار و 479 نیروی نظامی آماده به رزم برای جنگ‌ها و درگیری‌های پیش‌بینی نشده در اختیار دارد. اطلاعات طبقه‌بندی شده حاکی از آن است که شمار قابل توجهی از این تعداد در خاورمیانه مستقر هستند.

پس از حوادث 11 سپتامبر نیروهای هوایی، زمینی، دریایی و نیروهای مارینز در مکان‌های مهمی چون عمان و امارات متحده عربی در جنوب ایران مستقر شده‌اند. بخش قابل توجهی نیز در نقاط حساسی چون ترکیه و اسرائیل در غرب، ترکمنستان و قرقیزستان در شمال و افغانستان و پاکستان در شرق مستقر شده‌اند. علاوه بر آن امریکا نیروهای ذخیره نظامی‌ای در گرجستان و آذربایجان مستقر کرده است. جایی که به آنها آموزش‌های سخت نظامی داده می‌شود و امکانات مورد نیاز نظامیان امریکایی در افغانستان با عبور از دریای خزر تامین می‌شود.

هنگامی که پاکستان راه کمک‌رسانی به نیروهای ناتو در افغانستان را بست، کشورهای آسیای مرکزی مانند ازبکستان و تاجیکستان کار انتقال امکانات و نیازهای نیروهای امریکایی در افغانستان را بر عهده گرفتند. حتی از طریق این کشورها امریکا توانست بر درگیری‌های جنوب تمرکز یابد. از این رو محاسبات تازه‌ای برای یک "بازی بزرگ" شکل گرفت که باعث افزایش رقابت با روسیه و چین برای نفوذ در این منطقه را نیز موجب شد.

با آغاز سال 2012 مشخص شد که امریکا قصد افزایش شمار نیروهای خود در منطقه خلیج فارس را دارد و می‌خواهد پایگاه‌های جدیدی در این منطقه بسازد، برای همین کار افزایش نیروهای خود در کویت را دنبال کرد با این هدف که از طریق این کشور بتواند نیازهای امنیتی خود را در پایگاه‌های دیگر در مناطق مختلف تامین کند.  

پنتاگون گفته است که اکنون اولویت با نیروهای رزمی کوچک است که باید از هنگ‌های نظامی بزرگ‌تر پشتیبانی کنند. آنها می‌گویند که این کار بهتر از آن است که نیروهای نظامی خود را بی‌هدف بر روی زمین گسترش دهند. مقام‌های عالی‌رتبه پنتاگون می‌گویند که این بدان معنا است که باید آمادگی برای واکنش سریع در برابر حوادث پیش‌بینی نشده و احتمالی افزایش یابد که الزاما می‌تواند به معنای آمادگی برای جنگ هم نباشد.

علاوه بر آن امریکایی‌ها در نظر دارند تا تابستان 2012 شمار نیروها و تعداد پایگاه‌های دریایی خود در خلیج فارس را نیز افزایش دهند. ماموریت این نیروها آوردن فشار بیشتر به ایران است. هنگامی که یک ناو هواپیمابر به سمت خلیج فارس حرکت می‌کند باید چند ناو دریایی نیز به همراه آن برود تا بتواند برای چند هفته در آن منطقه مستقر شود. ربکا ربریچ، سخنگوی ناوگان پنجم دریایی امریکا در خلیج فارس در این باره می‌گوید: «قرار است به زودی دو ناو جنگی به ناوگان پنجم امریکا در خلیج فارس بپیوندد. قرار است این دو ناو پشتیبان نیروهای دریایی امریکا در دریای عرب و ناو ابراهام لینکلن در خلیج فارس باشند.»

وی همچنین می‌افزاید: «16 هزار نیروی نظامی در 40 ناو امریکایی مستقر خواهند بود که از سوی ناوگان دریایی پنجم امریکا در خلیج فارس حمایت می‌شوند.»

علاوه بر آن فرانسه نیز حضور نظامی خود را در منطقه تقویت کرده و از سال 2009 در ابوظبی پایگاه نظامی تاسیس کرده است. هدف از این کار نیز فشار بیشتر به ایران و مهار قدرت در حال افزایش آن به خصوص در آب‌های شمالی خلیج فارس است.

مرکز سنتکام تاکید می‌کند، ترکیه، اسرائیل، جیبوتی و دیگو گارسیا از نیروهای واکنش سریع برخوردار نیستند ولی می‌توانند در هر درگیری احتمالی با ایران مورد استفاده قرار بگیرند.

ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

دیپلماسی ایرانی



ایران باید ابتدا مسائل خود را با قدرت های بزرگ حل کند



 



 

نشست بزرگداشت روز ملی خلیج فارس در دفتر مطالعات
ایران باید ابتدا مسائل خود را با قدرت های بزرگ حل کند

 

دکتر داوود هرمیداس باوند، استاد دانشگاه و کارشناس حقوق بین الملل معتقد است هر گاه تعامل میان ایران و قدرت های ذی نفع در منطقه پیش می آید، کشورهای عربی خواهان نزدیکی به ایران می شوند و هر گاه که بحران تشدید می شود، آن ها نیز بر فشار های خود می افزایند. بنابراین به نظر می رسد که ایران باید ابتدا مسائل خود را با قدرت های بزرگ حل کند.
 دیپلماسی ایرانی: دکتر داوود هرمیداس باوند، استاد دانشگاه و کارشناس حقوق بین الملل در نشست روز ملی خلیج فارس با موضوع « جزایر ایرانی خلیج فارس» به ایراد سخنرانی پرداخت.
 

وی در این نشست که صبح امروز در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه برگزار شد با اشاره به اهمیت خلیج فارس در طول تاریخ گفت:«در این مقطع زمانی به نظر می رسد بیش از همیشه لازم است که درباره مبانی و اصالت حاکمیت خود بر جزایر ایرانی و به خصوص در مورد جزایر خلیج فارس که در گرانیگاه امنیتی و سیاسی، استراتژیک و اقتصادی ایران قرار گرفته صحبت کنیم. در پهنه آبی که بیش از 50 مایل آن به عنوان منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره ایران به شمار می رود، سی و سه جزیره وجود دارد. شکی نیست که هم و غم ایران همواره بر این بوده که یک نوع همکاری منطقه‌ای بین کشورهای ساحلی خلیج فارس به وجود آید. در همین راستا پیش از انقلاب اسلامی تفاهم‌نامه سال 1971 میان ایران و امارات متحده عربی منعقد شده تا بدین شکل ایران بتواند موافقت آنها را برای همکاری منطقه‌ای جلب کند؛ یعنی رفع نگرانی های شیوخ به دلیل خروج انگلستان از شرق سوئز از جمله خلیج فارس و جلب موافقت آن ها برای همکاری منطقه ای در زمینه تامین امنیت منطقه. در بند آخر قطعنامه 598 نیز تاکید بر همکاری منطقه‌ای صرفا به دلیل پیشنهاد نماینده‌ ایران در شورای امنیت گنجانده شده است. عقل سلیم اقتضا می کند که به دلیل هم جواری جغرافیایی، کشورها در همکاری و دوستی با یکدیگر بکوشند.

 

اما واقعیت غیر از این است. بقا و موجودیت شیوخ خلیج فارس که امروزه تحت پرچم امارات متحده عربی گرد هم جمع شده اند، در گرو حمایت انگلیس بوده است. انگلیس بر اساس منافع مستعمراتی خود تصمیم گرفت که شیوخ شارجه را زیر یک پرچم قرار دهد و پس از پیدایش نفت در سال 1908 در خلیج فارس، اهمیت این منطقه برای بریتانیا دوچندان شد. در هر حال اگر حمایت انگلستان نبود، این جزایر در طیف جاذبه امنیتی و سیاسی ایران و یا عثمانی قرار می گرفتند. بنابراین این شیوخ بقای خود را مدیون انگلستان می دانند. وقتی انگلستان در 1868 اعلام کرد که به دلیل مشکلات مالی قصد خروج از شرق سوئز را دارد، همه آن ها اعلام کردند که حاضرند تمام هزینه های ادامه حضور بریتانیا را تامین کنند و بریتانیا خارج نشود. آن ها بقای خود را در وجود یک قدرت فرامنطقه ای تشخیص داده بودند و در همین راستا هم گام برداشتند. امروز هم که بریتانیا به شکل دیگری در این منطقه حضور دارد، آن ها از مسئله حضور امریکا در منطقه استقبال می کنند.

نکته مهمی که لازم است به آن اشاره کنم این است که نظام بین المللی بر دو بنیان استوار است. اول بنیاد حقوقی است که در آن اصل برابری حاکمیت کشورها مطرح می شود و بر اساس آن هر کشوری در مجامع بین المللی دارای یک حق رای است. دوم بنیاد ژئوپلیتیک و سلسله مراتب قدرت است. بنابراین نظم و نسق جهانی عمدتا بر اساس مصالح و منافع قدرت های بزرگ تعیین و تنظیم می شود. لذا در این تعاملات فیمابین در نظام بین المللی، کشورها سعی دارند تا آن جا که ممکن است خط مشی هایی را اتخاذ کنند که با قدرت های بزرگ منطقه سازگار باشد.

جزایر سه‌گانه تنب کوچک، بزرگ و ابوموسی جزو تمامیت ارضی ایران بوده است.  لازم است این جا به نظری که سر اریک بکت، حقوقدان انگلیسی نسبت به رفع ادعا مطرح کرده است اشاره کنم. او دو نکته را ذکر می کند؛ اول این که اگر این ادعا درست باشد، می باید شیخ قاسمی در تمام تعهداتی که جنوب در قبال انگلستان عهده دار شده حضور داشته باشد، در صورتی که در هیچ یک از این ها نیست. دوم این که دو بار این حاکم تغییر کرد، اگر این ادعا درست بود، باید اداره این جزایر با تغییر حاکم به او برگردد؛ در صورتی که این اتفاق نیز نیفتاده است. بنابراین، جزایر سه گانه ایرانی است. تفاهم‌نامه 1971 ایران با شیخ شارجه همانند الگوی منطقه‌ی بی‌طرف میان کویت و عربستان بود. بر اساس این تفاهم‌نامه، امنیت جزیره به طور تمام و کمال در صلاحیت ایران است و جزو تمامیت ارضی این کشور محسوب می‌شود. ایران نیز امتیازاتی قائل بوده و آن را رعایت می‌کند. ایران همواره آمادگی خود را برای گفت‌وگو و مذاکره درباره‌ جزایر سه‌گانه اعلام کرده و برای حل هرگونه مساله‌ای حاضر است مذاکره کند.

اما در مورد نکته ای که اخیرا پیش آمده باید گفت که هر گاه شرایطی پیش می آید که احتمال نوعی گفت و گو و تعامل میان ایران و قدرت های ذی نفع و ذی مدخل در منطقه پیش می آید، کشورهای عربی شدیدا خواهان نزدیکی به ایران می شوند و هر گاه که بحران تشدید می شود و آن ها فضا را این گونه تشخیص می دهد که ممکن است ایران در تنگناهای سیاسی باشد، آن ها نیز بر فشار های خود می افزایند. بنابراین به نظر می رسد که ایران باید ابتدا مسائل خود را با قدرت های بزرگ حل کند. اما درباره‌ جزایر سه‌گانه می‌بایست بر اساس مصالح ایران، نه بر اساس منافع ارزشی حرکت کرده و میان منافع ایران و منافع ارزشی توازنی ایجاد کند و بر اساس تشخیص واقعیت‌های روز، از تنگناها و بن‌بست‌هایی که با آن روبه‌روست با دید خردمندانه سعی کند مسائل را با حسن نیت و اراده‌ تمام حل کند.»



مستندات حقوقى و تاریخی ایران براى حاکمیت بر جزایر ابوموسى، تنب بزرگ و تنب کوچک

 

مستندات حقوقى و تاریخی ایران براى حاکمیت بر جزایر ابوموسى، تنب بزرگ و تنب کوچک

 
 
 
به طور کلى حاکمیت ایران بر جزایر سه‏گانه در طول تاریخ و حکومت پادشاهان و رژیم‏هاى گوناگون همواره به عنوان یک اصل و اجماع ملى بوده و تغییر حکومتها و رخدادهاى بزرگ نیز هرگز نتوانسته است تأثیرى بر مالکیت و حاکمیت دیرینه ایران بر این جزایر داشته باشد. مالکیت سرزمینى ایران بر جزایر ابوموسى، تنب کوچک و تنب بزرگ بر ملاحظات تاریخى و حق دیرینه استوار است.

براساس مستندات تاریخى از جمله آثار بسیارى از تاریخ‏نگاران پیش از میلاد، مالکیت سرزمینى سواحل و جزایر خلیج فارس زیر نفوذ دریایى ایران قرار داشت و پس از ظهور اسلام و استیلاى اعراب بر بین‏النهرین و ایران نیز این منطقه همچنان زیر نفوذ فرمانرواى فارس بود. براساس این واقعیت تاریخى، خلیج فارس و جزایر تابع آن همواره تحت تابعیت حاکمان فارس و کرمان بوده‏اند و دولت ایران تنها کشور داراى ساختار حقوقى دولت و مجموعه واجد تشکیلات سیاسى و اجتماعى در منطقه براى اطلاق عنوان دولت تلقى مى‏گردید.

تداوم مالکیت ایران بر این جزایر شرط کافى بوده است و از رویه و آراى علماى حقوق چنین برمى‏آید که در اعمال حاکمیت سرزمینى خواه ناخواه وقفه‏هایى وجود دارد و گاه در گذر زمان، تداوم آن دچار وقفه مى‏شود و این واقعیت که دولتى در دوره‏اى نتواند بر بخشى از سرزمین خود اعمال حاکمیت کند، نباید نشانه فقدان چنین حاکمیتى تلقى شود.

دولت ایران در دوران کریم‏خان زند و قاجاریه به دلایل گوناگون از جمله نداشتن کشتى به تعداد کافى براى تعقیب و مجازات مهاجمانى که از ساحل عمان به سواحل ایران در خلیج فارس دست‏اندازى مى‏کردند، بر آن شد تا بندر لنگه و توابع آن از جمله سه جزیره مورد بحث را به نیابت از خود به قواسم بندر لنگه واگذار کند، که البته شرط نخست این واگذارى پذیرش تابعیت دولت ایران از سوى آنان بود. اعمال حاکمیت در سده‏هاى 18 و 19 در ایران به شکل متمرکز و امروزین نبود و قدرت لازم‏الاجراى امپراتورى ازسوى رعایا و نمایندگان شاه اعمال مى‏شد.

دولت ایران تنها موجودیت سیاسى داراى پیشینه‏اى کهن و با سابقه در منطقه بود. به همین سبب قواسم شارجه در چند دوره تاریخى درخواست داشتند به اطاعت دولت ایران درآیند که از جمله مى‏توان به موارد زیر اشاره نمود:

«در جریان لشکرکشى سال 1737 نادرشاه به منطقه رأس‏الخیمه و عمان، در سال 1199 شمسى (1820) و بهمن 1234 شمسى (فوریه 1856)، سلطان بن صقر، رئیس قدرتمند قواسم، با ارسال نامه‏هایى به فتحعلى‏شاه و ناصرالدین شاه خود را رعیت و مطیع دولت ایران اعلام نمود و دو پادشاه یادشده هدایایى به همراه پرچم ایران براى ایشان فرستادند.

با وجود این در پى چندبار دست‏اندازى برخى افراد قواسم به سواحل ایران و عقب راندن آنها ازسوى نیروهاى دولت ایران به ریاست نادرشاه و کریم‏خان زند به رأس‏الخیمه، شیخ صقر، رئیس قواسم در توافقى با شیخ محمد بستکى، کارگزار کریم‏خان، به موارد زیر متعهد شد: دورى گزیدن قواسم از راهزنى دریایى، عدم تجاوز سایر اعراب از ساحل عمان به سواحل و جزایر ایران از جمله قشم، پذیرفتن تابعیت و رعیتى دولت ایران براى اعرابى که به سواحل ایران مهاجرت مى‏کنند و پیروى مشایخ جواسم بندر لنگه از حکومت بستک و جهانگیره ایران.

بدین ترتیب در پى پذیرش شروط محمدخان بستکى ازسوى قواسم، قاسمی‌هاى بندر لنگه به عنوان تابع و رعیت دولت ایران بر لنگه و مناطق تحت فرمان آن از جمله جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسى حکومت مى‏کردند و اعمال حاکمیت ایران بر جزایر یادشده از طریق حکام قواسم بندرلنگه صورت مى‏گرفت. پیروى قواسم بندر لنگه از دولت ایران چندین سال ادامه یافت، تا اینکه شیخ قضیب بن راشد، به تحریک انگلستان درصدد سرپیچى از فرامین دولت ایران برآمد و دولت ایران با هدف اعمال حاکمیت مستقیم بر بندر لنگه، حاجى احمدخان سرتیپ کبابى را براى سرکوبى و برچیدن بساط قواسم به لنگه فرستاد و در تاریخ 25 شهریور 1266/ 16 سپتامبر 1887 شیخ قضیب بازداشت و به تهران فرستاده شد و از آن پس کارگزاران لنگه به طور مستقیم ازسوى دولت ایران انتخاب و در نخستین گام، حاج محمدمهدى ملک‏التجار بوشهرى، به عنوان حکمران ایرانى در جزیره منصوب شد.

حاکمیت دولت ایران بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسى تا پیش از اشغال آنها ازسوى بریتانیا در سال 1282 شمسى/1903 اعمال شده است و برخى مقام‌هاى رسمى بریتانیا از جمله سر دنیس رایت، دیپلمات برجسته انگلیسى و سفیر این کشور در تهران، به آن اذعان کرده‏اند.

در این حال عواملى همچون: قتل ناصرالدین شاه و برکنارى امین‏السلطان، دگرگونى در ساختار گمرکات و تأسیس دفاتر گمرک، مخالفت دولت ایران با ساخت چراغ دریایى در جزیره تنب ازسوى بریتانیا، مناسبات دولت ایران با امارات متصالحه و ناخشنودى بریتانیا از این تحرکات و پاره‏اى از سیاستهاى دولت ایران در گرایش به روسیه و دیدار ناوهاى جنگى و افسران روسى از بنادر ایران موجب شد که دولت بریتانیا به نام رأس‏الخیمه و شارجه، جزایر تنب و ابوموسى را در تاریخ 10 اردیبهشت 1282/ 30 آوریل 1903 اشغال کند.
 

در پى نصب پرچم قواسم در جزایر تنب و ابوموسى که به دستور بریتانیا صورت گرفت، دولت ایران به این امر اعتراض کرد و به مأموران خود دستور داد پرچم آنها را از فراز جزایر یادشده پایین کشیده و به جاى آن پرچم ایران را نصب نمایند و به همین منظور، دامبرن، مدیر گمرکات ایران، در اردیبهشت 1283 / آوریل 1904 با کشتى مظفرى به ابوموسى و تنب رفت و پرچمهاى شارجه و رأس‏الخیمه را پایین کشید و به جاى آن پرچم ایران را برافراشت و در هر یک از این جزایر چند ایرانى را به عنوان محافظان گمرک گماشت. در این حال دولت بریتانیا با توسل به زور و ارعاب، حکومت ایران را تهدید نمود، چنانچه پرچم خود را از فراز این جزایر پایین نیاورد با اعزام نیروى دریایى خود دست به این اقدام خواهد زد. برخلاف توافق ایران و بریتانیا مبنى بر نصب نکردن پرچم هر دو طرف در جزایر یادشده، دولت بریتانیا با نادیده گرفتن تعهد خود به دولت ایران، در خرداد 1283/ اوایل ژوئن 1904 به شیوخ قواسم دستور داد پرچم خود را در جزایر تنب و ابوموسى به اهتزاز درآورند که این امر با واکنش سریع و اعتراض دولت ایران روبه رو شد.

دولت ایران با پایین کشیدن پرچم شیوخ از جزایر تنب و ابوموسى و برافراشتن پرچم ایران در سال 1283/ 1904 قصد اعمال حاکمیت بر جزایر یادشده را داشت؛ اما دولت بریتانیا با تهدید و اغفال دولت ایران در عمل مانع اعمال حاکمیت ایران شد. با وجود ممانعت عملى در اجراى حاکمیت مؤثر دولت ایران و اشغال این جزایر ازسوى بریتانیا، قصد، اراده و نیت اعمال حاکمیت ایران بر این جزایر در دوران پادشاهان مختلف ایرانى در عصر قاجار و پهلوى استمرار داشت و با توجه به مقتضیات زمان و مکان در مواردى نیز به طور عینى و عملى انجام مى‏گرفت.

در این حال، به‌علل مختلف ازجمله محقق نشدنِ اصل بی‌صاحب بودن جزایر سه‌گانه و اصل مرور زمان، مداوم و مسالمت‌آمیز نبودن اشغال این جزایر ازسوی بریتانیا، تلاش مقامات دولتی ایران برای اعمال حاکمیت از جمله: اعزام ناو و بالگرد به این جزایر و...، وفاداری سیاسی ساکنان آنها به ایران، شناسایی حقوق حاکمة ایران بر جزایر یادشده، تصمیم و ارادة ایران برای پایان دادن به اشغالگری بریتانیا، دولت ایران همواره مترصد فرصتی برای بازگشت مجدد حاکمیت خویش بر این جزایر و خاتمة اشغال آنها ازسوی بریتانیا بود. درپی اعلام خروج بریتانیا از منطقة خلیج‌فارس در سال ۱۹۶۸، مذاکرات فشردة سه سال‌های بین مقامات ایرانی و انگلیسی در تهران و لندن صورت گرفت. درطول گفتگوهای بریتانیا با ایران، مقامات انگلیسی علاوه‌بر حمایت‌های آشکار از شارجه، فشارهای زیادی را به دولت ایران وارد آوردند که یکی از آنها چشم‌پوشی ایران از ادعای تاریخی‌اش بر بحرین بود. به‌هرحال، متعاقب انعقاد یادداشت‌ تفاهم ۱۹۷۱ و ضمائم آن، سه جزیرة ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در ۹ آذر ۱۳۵۰/ ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ به حاکمیت مجدد ایران بازگشت و دوران اشغال این بخش از سرزمین و تمامیت ارضی ایران توسط بریتانیا پایان یافت. از آن پس، تمامی مؤلفه‌های حاکمیت دولت ایران در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی به‌صورت تام و کامل بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی اعمال شده و ترتیبات اداری در جزیره ابوموسی براساس مفاد یادداشت تفاهم ۱۹۷۱ و ضمائم آن صورت گرفته است و تاکنون ادامه دارد.

ازسوی دیگر، طی سال‌های اخیر دولت امارات عربی متحده با طرح ادعاهایی ازجمله بحث قواسم لنگه، معاهدات فیمابین شیوخ تحت‌الحمایه بریتانیا، سه نامة ادعایی مربوط به سال‌های پس از ۱۸۶۴، اسنادی از دوران اشغال جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک توسط بریتانیا (۱۹۰۳ تا ۱۹۷۱)، و یادداشت مورخ ۲۷ اکتبر ۱۹۹۲ (۵ آبان ۱۳۷۱) در سازمان ملل متحد و...، با استفاده از ابزار مالی و تبلیغی خود سعی و تلاش وافری جهت انحراف افکار عمومی دارد که به‌صورت اجمالی در پاسخ به آنها می توان گفت:

اول: مالکیت دیرینه ایران و قواسم؛ در استدلالهاى طرف اماراتى، حقایق تاریخى مبنى بر حاکمیت ایران بر جزایر حتى مواردى که به صورت گذرا و نادر ازسوى حقوقدانان بریتانیایى مانند بکت و رندل یا حقایقى که شیخ سلطان، حاکم شارجه، در کتاب خود به آن اذعان نموده‏اند، مانند آنکه قواسم بندر لنگه رعیت و تابع دولت ایران بودند و قواسم شارجه چندبار اعلام وفادارى به دولت ایران نمودند و برترى تمدن ایرانى و فارسى، نادیده گرفته شده است.

دوم: درباره اینکه دولت ایران به دلیل داشتن منافع راهبردى به جزایر تنب و ابوموسى نیاز دارد نیز باید گفت استدلال مقام‌هاى ایرانى بر راهبردى و یا راهبردى نبودن این جزایر استوار نبوده، بلکه این جزایر را مانند بخشهاى دیگر ایران متعلق به خاک ایران مى‏دانستند، ضمن آنکه به استناد اسناد موجود مى‏توان مدعى بود که شاه در زمان رژیم گذشته هیچگاه به راهبردى بودن این جزایر اشاره نکرده است. استدلال وى بر این نکته استوار بود که چون جزایر تنب و ابوموسى متعلق به دولت ایران هستند، براى اعاده حاکمیت بر آنها اصرار داشت. این در حالى است که مقام‌هاى رسمى، حقوقدانان و نویسندگان اماراتى همواره جزایر تنب و ابوموسى را در جایگاه راهبردى مى‏دیدند.

سوم: در مورد نقشه رسمى سال 1886 وزارت جنگ بریتانیا؛ نقشه رسمى سال 1886 به صورت رسمى و دیپلماتیک ازسوى وولف، وزیرمختار بریتانیا در تهران به نمایندگى از ملکه آن کشور به ناصرالدین شاه در 27 ژوئیه 1888 اهداء شد. پس از چندى نسخه مشابهى به درخواست وزیرمختار ایالات متحده آمریکا در ایران ازسوى وولف براى وى ارسال شد. نقشه یاد شده به وسیله بخش اطلاعات وزارت جنگ بریتانیا تهیه شد و از دقت لازم و رعایت ملاحظات سیاسى و امنیتى برخوردار بود. نقشه یادشده در سال 1891 تجدید چاپ شد و براى دومین بار در سال 1898 به وسیله اداره نقشه‏بردارى دولت هندوستان چاپ شد و در همه نسخه‏ها، جزایر سیرى، تنب و ابوموسى با همان رنگ قلمرو ایران مشخص شده‏اند.

دوره زمانى اهداى این نقشه نیز بسیار مهم بود، زیرا دولت ایران در 16 سپتامبر 1887 به اعمال مستقیم حاکمیت خود در لنگه و جزایر پرداخت که این امر مورد رضایت بریتانیا نبود.

بر خلاف آنچه حقوقدانان اماراتى مى‏گویند، نقشه‏هاى رسمى و نیمه رسمى که براى تعیین مرزها و سرحدهاى کشورهاى گوناگون ترسیم شده‏اند، داراى اعتبار هستند، به‏ویژه آنکه برخى نقشه‏هاى رسمى، جزایر را به رنگ سرزمین ایران مشخص کرده‏اند. شایان ذکر است، دیوان بین‏المللى دادگسترى در قضیه معبد پرى ویهار به نقشه رسمى فرانسه استناد کرد. نویسندگان و حقوقدانان اماراتى برخلاف آنچه تأکید دارند که نقشه‏هاى جغرافیایى بر عربى بودن جزایر اشاره دارند، حتى از یک مورد نقشه هم نام نمى‏برند. تناقض‏گویى دیگر آنها در این نکته است که نخست ارزش و اعتبار همه نقشه‏ها را زیر سؤال مى‏برند و بعد به همان نقشه‏ها براى اثبات حقانیت امارات استناد مى‏کنند.

به هر حال اگر دولت انگلستان اذعان و اعتراف نمى‏کرد که جزایر تنب و ابوموسى ایرانى‏اند و نقشه 1886 هم بى‏تأثیر بود، هرگز سالزبرى، وزیر امور خارجه بریتانیا، در کنار گزارش سر درآموند وولف، وزیرمختار انگلیس که در آن بر به بار آوردن نتایج غیر منتظره براى بریتانیا تأکید کرد، چنین نمى‏نوشت: «درسى که از این موضوع آموختم این است که هرگز به کسى نقشه هدیه نکنم».  به هر حال این نقشه و دیگر نقشه‏ها که شمارشان هم کم نیست همگى حکایت از آن دارند که ایران بر این جزایر حاکمیت داشته است.

چهارم: درباره ادعاى حقوقدانان اماراتى مبنى بر اینکه «ایران از 1750تا1971 هیچگاه حاکمیتى بر جزایر تنب و ابوموسى نداشته است» و 225 سال حاکمیت نداشتن ایران بر جزایر، از میان انبوه اسناد و مدارک تنها به نقطه نظرات دو مقام بریتانیایى در رد این ادعا اشاره مى‏گردد: جرج رندل، مشاور حقوقى وزارت امور خارجه بریتانیا، براین باور بود که: «قواسم [بندر] لنگه تابعیت دولت ایران را قبول کرده و مأموران رسمى ایران بوده‏اند و مدتى جزایر مزبور را اداره مى‏کردند و انکار حاکمیت ایران مشکل است». سر اریک بکت، مشاور حقوقى وزارت امور خارجه آن کشور نیز گفته است: «دولت ایران از سال 1880تا1887 بر جزایر تنب و ابوموسى حاکمیت داشت».

پنجم: در مورد بزرگ‏نمایى قدرت ناوگان قواسم
مى‏توان گفت که خود قواسم در چند دوره زمانى و به طور رسمى در قراردادهاى منعقده با بریتانیا از جمله معاهده 1820، پذیرفته‏اند که دزدان دریایى بوده‏اند. شیخ سلطان، حاکم فعلى شارجه، درباره نفوذ ایران براین باور است: «در خصوص تمدن ایران باید بگویم ما عربها از تمدنهاى ایران و یونان استفاده کرده‏ایم. دولت ساسانى از طریق امیرنشین الحیره بر منطقه حکومت مى‏کرد. شایع‏شدن اصطلاح خلیج فارس در منابع تاریخى به خاطر آن بود که عراق مدت 150 سال تابع دولت ایران بود و قبل از حکومت عثمانى‏ها بر عراق و سیطره پرتقال بر دو سوى این منطقه، همه چیز ایرانى بود».

ششم: درباره دلایل حقوقى برشمرده از سوى اماراتیها، یعنى اعتراف ایران به پیشنهاد اجاره جزایر ازسوى تیمورتاش؛ مسافرت ساکنان جزایر به ایران با پاسپورت رأس‏الخیمه و شارجه و اشاره نکردن به جزایر مورد درگیرى در نامه مورخ 19 سپتامبر 1954 شرکت نفت ایران و انگلیس، باید گفت با توجه به اینکه در دوران اشغال، این جزایر ازسوى بریتانیا اداره مى‏شد، از این رو تمام امور انجام شده در حکم تصرف در مال غیر و از اساس باطل بوده است؛ ضمن آنکه با توجه به مستنداتى که به آنها اشاره شد، هیچگاه تیمورتاش پیشنهاد اجاره تنب را نداد؛ بلکه این انگلیسی‌ها بودند که به نام تیمورتاش این خبر را جعل و اماراتیها آن را کپى‏بردارى کردند. در بسیارى از اسناد بریتانیا، این واقعیت دیده مى‏شود که چون ایران این جزایر را متعلق به خود مى‏دانست، هرگز چنین پیشنهادى نخواهد داد، زیرا هیچ کس سرزمین خود را اجاره نمى‏کند.

اگرچه شواهد و دلایل فراوانى در رد این استدلال دولت امارات وجود دارد که از جمله مى‏توان به اظهارات شیخ صقر، حاکم رأس‏الخیمه، اشاره کرد که به خوبى نشان مى‏دهد دولت ایران هیچگاه در پى خرید و یا اجاره جزایر نبود، بلکه این دولت بریتانیا بود که مى‏خواست از این رهگذر براى شیوخ شارجه و رأس‏الخیمه اعتبار و دلیلى اقامه کند که البته با مقاومت دولت ایران روبه رو شد. شیخ صقر مى‏گوید: «دولت بریتانیا پیشنهاد فروش جزایر به ایران را مطرح نمود،...؛ ما پیشنهاد بریتانیا براى فروش آن به ایران را رد کردیم» 

هفتم: درباره ادعاى «اشغال نظامى» جزایر ازسوى ایران نیز باید گفت نیروهاى ایرانى براساس یادداشت تفاهم 1971 و ضمائم آن که یک معاهده مکتوب مورد توافق، به جزیره وارد شدند و نه اینکه با جنگ و مخاصمه مسلحانه جزیره را اشغال نمایند؛ به همین دلیل در زمان بازگشت حاکمیت ایران بر جزایر سه‏گانه، دو ناو جنگى بریتانیا به نامهاى ایگل و آلبیتون که در اطراف جزایر ابوموسى و تنب حضور داشتند، از سوى دولت بریتانیا به عنوان دولت حامى و متعهد به حفظ امنیت شارجه و رأس‏الخیمه هیچ اقدامى صورت نگرفت و این امر دلیل آن است که اقدام دولت ایران اقدامى صلح‏آمیز و توافق شده بود. همچنین این چگونه اشغالى است که حاکم شارجه بدون آنکه فشار و یا تحمیل بر وى باشد، با رضایت و اراده کامل، شیخ صقر جانشین و برادرش را به استقبال نیروهاى ایرانى مى‏فرستد؟

هشتم: درباره اسناد و مدارک دولت امارات، سه نامه ادعایى بریتانیا مربوط به نامه‏هاى، حکام بندر لنگه به حاکم رأس‏الخیمه که توضیحات آن به‌صورت مبسوط داده شده، هیچ یک اثبات‏کننده جدایى این جزایر از ایران نیست.

نهم: درخصوص یادداشت 27 اکتبر 1992 دولت امارات در سازمان ملل نیز باید گفت: که این سند داراى ایرادهاى شکلى و ماهوى فراوانى است که به چند نمونه آن اشاره مى‏شود:

یکى اینکه در دوم دسامبر 1971/11 آذر 1350 که دولت امارات عربى متحده اعلام استقلال کرد، شش امارت عضو آن بودند و امارت رأس‏الخیمه بیش از دوماه بعد یعنى در تاریخ 10 فوریه 1972/ 21 بهمن 1350 به اتحادیه امارات پیوست.

دیگر آنکه، استقرار نیروهاى ایرانى در جزایر در تاریخ 30 نوامبر 1971 به وقوع پیوست نه 29 نوامبر 1971 و درباره اینکه «قواسم به طور دائم، صلح‏آمیز و بدون وقفه مالکیت این جزایر را تا نوامبر 1971 در اختیار داشتند.» نیز مى‏توان گفت:

تا پیش از سال 1887 و برچیده شدن بساط شیوخ لنگه که کارگزاران و رعیت دولت ایران بودند، دولت ایران بر جزایر تنب و ابوموسى از طریق آنها اعمال حاکمیت مى‏کرد و پس از 1887 نیز دولت ایران اعمال حاکمیت مستقیم بر این جزایر داشت. اتباع شارجه و رأس‏الخیمه از زمانى به این جزایر رفت و آمد داشتند که این جزایر در عمل ازسوى دولت اشغالگر بریتانیا اداره مى‏شد و مجوز مالک اصلى جزایر یادشده یعنى ایران را نداشتند و مجوز دولت اشغالگر نیز وجاهت قانونى نداشت.

اصل مرور زمان نیز درباره مالکیت این جزایر ازسوى قواسم نمى‏تواند مطرح باشد؛ زیرا آنها کارگزار و رعیت دولت ایران بودند. این ادعا که حکام شارجه و رأس‏الخیمه سلطه بلامعارض داشته‏اند، درباره دولت اشغالگر بریتانیا صادق نیست تا چه رسد به حکام تحت‏الحمایه بریتانیا، زیرا هنوز انبوهى از شکایات و یادداشت‌هاى اعتراض و اقدام‌هاى گوناگون دولت ایران براى بازگشت حاکمیت خود بر این جزایر در آرشیو دولت بریتانیا موجود است.

اینکه گفته مى‏شود حاکم شارجه با اجبار و زور این یادداشت تفاهم را پذیرفت، درست نیست؛ بر عکس حاکم شارجه از امضاى این یادداشت تفاهم راضى و خوشحال بود و اگر چنین نبود در روز 30 نوامبر 1971 در نطق رادیویى خود از آن تجلیل نمى‏کرد.

مواردى که به عنوان تخلف ایران از یادداشت تفاهم 1971 ذکر شده است، ضمن آنکه بزرگ‏نمایى شده، در جهت مجموعه اسناد مبادله شده مبتنى بر صلاحیت و حقوق برآمده از حق حاکمیت ایران است و همگى قانونى بوده است.

از سوی دیگر پس از ماجراى کشتى خاطر، دولت امارات عربى متحده به صورتى سازمان‏یافته درباره وارد ساختن طرف‌هاى ثالث در این قضیه به عنوان اهرم فشارى بر دولت ایران تأکید کرده است. این در حالى است که اراده و قصد دولت ایران بر اعمال حاکمیت بر جزایر تنب و ابوموسى استوار بوده و همواره مخالف ورود نیروهاى ثالث در این قضیه بوده است، زیرا ایران بر این باور است که به دلیل متفاوت بودن اهداف طرف‌هاى ثالث و امارات، با مداخله آنها موضوع نه‏تنها حل نمى‏شود، بلکه پیچیده مى‏گردد.

در دور جدید تحولات، همه کشورهاى عضو شوراى امنیت در قبال جزایر تنب و ابوموسى مواضعى اتخاذ کرده‏اند، که به منظور سیاست تبلیغى کردن موضوع ازسوى امارات بوده است؛ ضمن آنکه اگر بخواهیم میزان بى‏طرفى این کشورها را با هم مقایسه کنیم به ترتیب، چین، آمریکا، روسیه، فرانسه و بریتانیا هستند. این در حالى است که همه کشورهاى یاد شده در زمان بازگشت حاکمیت ایران بر جزایر در سال 1350، از دولت ایران حمایت کردند. در این میان علاقه‏مندى برخى مقام‌هاى روسیه به ارجاع این موضوع به شوراى امنیت متمایز از مواضع دیگر کشورهاست درحالی‌که روس‌ها درباره منازعه و اختلاف سرزمینی خود با ژاپن به‌لحاظ رفتاری و گفتمانی شیوه متفاوت و متناقض عمل می‌کنند.
 

دولت امارات براى تبلیغى کردن موضوع جزایر، به همه سازمان‌هاى نامدار و بى‏نام و نشان مراجعه نموده و با استفاده از تریبون سازمان‌هاى منطقه‏اى، عربى و اسلامى مانند اتحادیه عرب،اجلاس پارلمانهاى عربى ـ آفریقایى و کمیته همکارى وزراى خارجه عربى آفریقایى، اتحادیه بین‏المجالس عربى،اتحادیه مجالس کشورهاى اسلامى، تشکل موسوم به اعلامیه دمشق یا 2+6، سازمان ملل متحد و اتحادیه جهانى بین‏المجالس در تقویت موضع خود در برابر ایران کوشش کرده است.

در این حال بیست سال پس از بازگشت حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسى، براى نخستین بار، این موضوع ازسوى دوازده کشور عربى در اجلاس 47 مجمع عمومى سازمان ملل متحد در سال 1992 مطرح شد. از اجلاس 47 تا اجلاس 60 در سال 2005، این موضوع از سوى برخى کشورهاى عربى مطرح شده است. در سال 1996 شانزده کشور عرب در سخنرانى خود به این موضوع پرداخته‏اند. در اجلاس 60 مجمع عمومى سازمان ملل (مهر 1384) نیز فقط دو کشور بحرین و کویت از امارات حمایت کردند.

شوراى همکارى خلیج فارس تاکنون بیشترین حمایت لفظى را از دولت امارات به عمل آورده و تا 1384 موضوع جزایر تنب و ابوموسى، مجموعا در بیانیه‏هاى 65 اجلاس وزراى امور خارجه، سران شوراى همکارى و اجلاسهاى مشترک این شورا با آمریکا و اتحادیه اروپا آمده است. در آخرین نشست وزراى امور خارجه شوراى همکارى خلیج فارس (اجلاس 96) نیز بر مواضع تکرارى و حمایت از امارات تأکید شد.

افزون بر آن در جهت سیاست سندسازى دولت امارات در سازمان ملل متحد، کشورهاى عضو شوراى همکارى، بیانیه‏هاى پایانى شوراى وزیران و سران آن شورا را به عنوان سند شوراى امنیت ثبت مى‏کنند. دولت امارات از چنین فرمولى درباره اتحادیه عرب نیز بهره برده است و کشورهاى عربى نیز به این شیوه عمل کرده‏اند و بند مربوط به قضیه ابوموسى را در بیانیه‏هاى پایانى شوراى وزیران و سران اتحادیه عرب در سازمان ملل ثبت مى‏کنند. در این میان نمایندگى جمهورى اسلامى ایران در نیویورک در اقدامى مشابه، پاسخ دولت ایران را به عنوان سند شوراى امنیت ثبت مى‏کند. چنین روندى پس از ماجراى کشتى خاطر شکل گرفت و تا 1384 بیش از سى بیانیه از این دست در شوراى امنیت ثبت شده است.

همچنین از سال 1371 تاکنون، 12 بار نیز موضوع جزایر در نشستهاى مشترک اتحادیه اروپا و شوراى همکارى مطرح شده که واپسین مورد آن بیانیه پانزدهمین اجلاس مشترک وزراى امور خارجه شوراى همکارى و اتحادیه اروپا در منامه بوده است که در جریان آن اتحادیه اروپا از موضع بى‏طرفى میان ایران و امارات خارج شد و از ادعاى امارات حمایت کرد.

تاکنون همه کشورهاى عربى به نوعى حمایت خود را از ادعاى دولت امارات اعلام نموده‏اند که در این میان شمار مواضع دولت‌هاى مصر، اردن و شش کشور خلیج فارس در مقایسه با دیگران بیشتر و تا حدودى افراطى بوده است. این در حالى است که مصر و اردن و بیشتر دولت‌هاى منطقه در زمان بازگشت حاکمیت ایران بر جزایر سه‏گانه از ایران حمایت کرده بودند.

برخى کشورهاى اروپایى مانند ایتالیا و سوئیس و آسیایى مانند اندونزى نیز از امارات حمایت کرده‏اند، که در این میان دولت اندونزى در جریان بازگشت حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسى در سال 1350، به طور قاطع از حق حاکمیت ایران بر این جزایر حمایت کرد.

کوشش اخیر امارات در جلب‏نظر کشورهاى آمریکاى لاتین مانند برزیل، کلمبیا، ونزوئلا و اروگوئه بود که در جریان برگزارى اجلاس مشترک اتحادیه عرب با کشورهاى آمریکاى لاتین در مى 2005، این کشورها در بیانیه پایانى خود از دولت امارات عربى متحده حمایت کردند، اما در پى واکنش دولت ایران، چهار کشور یادشده با ارسال یادداشت‌هایى به وزارت امور خارجه و یا سفارت ایران، تأکید کردند که آنها قصد هیچگونه پیشداورى و یا اتخاذ موضع ویژه‏اى در رابطه با سوءتفاهم ایجاد شده میان جمهورى اسلامى ایران و امارات عربى متحده نداشتند و حتى دولت برزیل تأکید کرد که مالکیت این جزایر را متعلق به امارات عربى متحده نمى‏داند که این امر قابل تأمل بوده و نشان‏دهنده آن است که اقدام بیشتر طرف‌هاى ثالث در حمایت صورى از امارات آگاهانه نبوده و آنان اطلاع درستى از موضوع ندارند.
 
دکتر نقی طبرسا


دوستان ایران در کنار امارات



 



 
وقتی لیبی و لبنان طرف امارات را می گیرند
دوستان ایران در کنار امارات

 

حسین رویوران، کارشناس مسائل خاورمیانه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که حاکمیت در کشورهایی مانند لبنان و لیبی یکدست نیست و برخی جریانات در این کشورها منافع عربستان را پیگیری می کنند.

دیپلماسی ایرانی: واکنش ها به سفر احمدی نژاد به جزیره ابوموسی اگر چه با اعتراض امارات شروع شد اما دامنه این اعتراضات تنها به همین کشور محدود نماند. لیبی،‌ لبنان، اردن و حتی برخی جریانات در عراق نیز نسبت به این سفر موضع گیری کردند. دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با حسین رویوران، کارشناس مسائل خاورمیانه بررسی کرده است:


 اساسا چه عاملی باعث شده است که لبنان که به عنوان یک کشور دوست در ایران شناخته می شود، چنین موضع گیری ای داشته باشد؟

در ارتباط با لبنان باید گفت که هیچ گاه نمی توان حکومت یک پارچه ای در لبنان وجود دارد. بخش هایی از این حکومت ارتباطات خاص خود را با عربستان دارد. خود آقای نجیب میقاتی در حال حاضر این وضعیت را پیدا کرده و برخی از موضع گیری ها در چارچوب همبستگی با عربستان سعودی ارزیابی می شود. لذا این موضع،‌موضع جناحی است که با عربستان نزدیکی و وابستگی دارد و موضع کل دولت و یا حزب الله و امل نیست.

لذا با توجه به تکثر سیاسی موجود در حاکمیت لبنان، این اظهار نظرها طبیعی به نظر می رسد. به این دلیل که چه بخواهیم و چه نخواهیم نوعی وابستگی سیاسی و مالی به عربستان سعودی دارند.

 دولت لیبی هم که دولت تازه کاری به حساب می آید در این زمینه موضع گیری کرده است. به نظر شما انگیزه لیبی چیست؟

در مورد این که چرا لیبی در بحث جزایر ایرانی اظهار نظر کرده است باید گفت که به نظر می رسد طرف هایی در شورای انتقالی در لیبی حضور دارند که سعی می کنند با گاردهای مذهبی از هرگونه همبستگی و یا نزدیکی میان ایران و لیبی جلوگیری کنند. به همین دلیل این مسئله به این شکل نمایان شده است. وگرنه در سال 1970 در همین لیبی قذافی با رژیم عراق که در آن زمان حسن البکر در آن روی کار بود به شورای امنیت در ارتباط با جزایر سه گانه یادداشتی دادند که شورای امنیت ترتیب اثری بر این اعتراض نداد. این نشان می دهد که از نگاه جامعه بین المللی بحث این جزایر روشن است و این جزایر کاملا ایرانی است و هیچ گونه ربطی به امارات ندارد. توافقی که میان ایران و امارت نیز وجود دارد در ارتباط با شهروندان امارات در جزیره ابوموسی است و نه درباره حاکمیت بر این جزیره.

به همین دلیل من تصور می کنم وضعیت حاکمیت در جزایر ابوموس، تنب بزرگ و تنب کوچک از نظر ایران تمام شده است و قابل بحث نیست. این نوع موضع گیری ها به دلایل دیگری بر می گردد که برخی از گروه های سیاسی در حاکمیت لبنان و یا لیبی دنبال می کنند.

 

با توجه به بحث هایی که مطرح شده  و موضع گیری اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس را در پی داشته است، موضع گیری تک تک کشور ها چه نفعی برای آن ها خواهد داشت و اساسا آیا منفعت عینی برای این کشورها در این گونه موضع گیری ها وجود دارد؟

ببینید بخشی از کشورهای منطقه به دلیل وابستگی مالی و یا سیاسی موضع می گیرند.  مثلا آقای نجیب میقاتی در لبنان به عنوان تاجری که مجموعه زیادی از منافع و ارتباطات تجاری با حوزه شورای همکاری خلیج فارس دارد، موضع سیاسی خود را تعریف می کند. این نشان می دهد که بر اساس منافع فردی این موضع گیری را انجام داده است.

در برخی کشورهای عربی مانند اردن یا یمن، که چنین موضع گیری هایی از آن ها دیده می شود، در قبال این موضع گیری ها از عربستان و امارات باج گیری می کنند و کمک های مالی دریافت می کنند. لذا این موضع گیری ها بر اساس نوعی منفعت اتفاق می افتد.

 این موضع گیری ها نمی تواند در رابطه ایران با این کشورها تاثیر گذار باشد؟ ایران این مسائل را در تنظیم رابطه خود با این کشورها مد نظر قرار می دهد؟

قطعا همین طور است. ایران این گونه موضع گیری ها را موضع گیری های خصمانه می داند و شکی در این نیست که ایران با این گونه مسائل برخورد خواهد کرد و این مسائل را نادیده نمی گیرد. چرا که جزایر سه گانه بخشی از خاک ایران است. این که یک نفر در بیرون مدعی است و دیگران از این ادعا حمایت کنند، نوعی وقاحت سیاسی است که ایران تحمل نخواهد کرد.

 

شورای همکاری خلیج فارس اعلام کرده است که جلسه فوق العاده ای درباره این مسئله برگزار خواهد کرد. با توجه به تنشی که میان ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس وجود دارد، چقدر احتمال دارد که این موضوع به یک عامل جدید برای افزایش تنش ها تبدیل شود؟

بحثی که در مورد تشکیل جلسه شورای همکاری و یا اتحادیه عرب مطرح شده نوعی موضع گیری سیاسی است که امارات سعی می کند در ارتباط با موضوع جزایر به ثبت برساند. در حالی که بحث حقوقی، بحث کاملا متفاوتی است. لذا برگزاری چنین اجلاس هایی نمی تواند چندان تحولی در اصل موضوع ایجاد کند. این که یک ادعا در امارات وجود دارد که ایران کاملا آن را رد می کند، نمی تواند در واقعیت تغییری ایجاد کند.

 در این موضع گیری ها به تلاش های مسالمت آمیز امارات برای حل مسئله اشاره شده است. منظور از این تلاش های مسالمت آمیز چیست؟

اگر منظور بحث دادگاه لاهه است باید روشن شود که آیا دادگاه داوری مد نظر است یا خیر. اگر منظور دادگاه داوری بین المللی است، رضایت ایران شرط است. در این دادگاه هر یک از طرفین دعوا سه قاضی تعیین می کنند و توافق می کنند که سه قاضی هم از کشور ثالث مشخص شود. در نهایت رای این دادگاه باید مورد قبول دو طرف قرار گیرد. اما ایران اساسا این جزایر را بخشی از خاک خود می داند و حاضر نیست آن را به داوری بگذارد.

صرف این که امارات مدعی است دلیل نمی شود که ایران این بحث را بپذیرد. امارات پول دارد و ممکن است هر قاضی ای را هم بخرد و در نهایت رائی بر خلاف واقعیت داده شود. این جزایر در طول تاریخ بخشی از ایران بوده و قبل از این که امارات به صورت انفرادی یا موتلف شکل گیرد،‌ این جزایر بخشی از خاک ایران بوده که به اشغال انگلستان در آمده و وقتی انگلیس از خلیج فارس خارج شده ایران به این جزایر برگشته است. لذا ایران شکی در حاکمیت خود بر این جزایر ندارد.


تهدید منافع شارجه از سوی ابوظبی



 



 
در پوشش ستیز با تمامیت ارضی ایران
تهدید منافع شارجه از سوی ابوظبی

 

محمدعلی بهمنی قاجار، کارشناس مسائل خاورمیانه در تحلیلی برای دیپلماسی ایرانی به موضع گیری های اخیر امارات در مورد سفر رئیس جمهور ایران به جزیره ابوموسی می پردازد و معتقد است این مواضع بیشتر از این که تهدیدی را متوجه امرحاکمیت ایران بر ابوموسی نماید، منافع شارجه را زیر سوال برده ومی تواند زمینه را برای دخالت های بیشتر حکومت ابوظبی در این شیخ نشین را فراهم بیاورد.
 
 

 

 دیپلماسی ایرانی: سخنان وزیر امورخارجه امارات علیه سفر ریاست جمهور ایران به شهرستان ایرانی ابوموسی و ادعا وی علیه حاکمیت ملی ایران بر ابوموسی اگرچه با پوششی ضد ایرانی ودر لعاب ارضای تعصبات به جای مانده از دوران فراموش شده ناصر و صدام  بیان شده است، اما در واقع بیشتر از این که تهدیدی را متوجه امری مسلم وبلا منازعی هم چون حاکمیت ایران بر ابوموسی نماید در حقیقت منافع شارجه را زیر سوال برده ومی تواند زمینه را برای دخالت های بیشتر حکومت ابوظبی در اموری که منحصرا در اختیار شارجه بوده است فراهم بیاورد. در مورد ماهیت این ادعاها و پیامدهای این سخنان خلاف عرف دیپلماتیک وحقوق بین الملل می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

 

 

1.مالکیت تاریخی ایران بر ابوموسی

 

 

از دیر باز ابوموسی به همراه دوتنب وسیری بخشی از فرمانداری بندر لنگه بودند و این فرمانداری که هماره بخشی جدایی ناپذیر از خاک ایران بود بر این جزایر اعمال حاکمیت می کرد. نقشه های وزارات خارجه و وزارت دریاداری انگلیس نیز حاکمیت مطلق و بی چون و چرای ایران بر این جزایر را تایید می کند. این وضعیت تا سال 1904 میلادی بی وقفه ادامه داشت وحاکمیت ایران بی هیچ منازع ومعارضی ادامه پیدا کرد.

 

 

 

 

 

2. اشغال استعمار ورفع اشغال از آن

 

 

در سال 1904 استعمار انگلیس جزایر سه گانه را اشغال کرد. این اشغالگری از بدو تا ختم مورد اعتراض بی وقفه ایران قرار می گیرد. پس از اشغال جزایر، ایران بی درنگ این اقدام را اشغالگرانه دانست وبا تاکید برحاکمیت مطلقش بر این جزایرخواستار خروج استعمار از این منطقه گردید. متعاقبا ایران در فرصتهای گوناگون تلاش کرد تا استعمار انگلیس را وادار به خروج از مناطق اشغالی نماید. در این میان چندبار هم نیروی دریایی از جزایر بازدید کرد و مردم محلی تنب وابوموسی وحتی کدخدایان این دو منطقه با مخالفت با اشغالگری استعمار انگلیس بر مالکیت ایران بر این جزایر تاکید می وزرند. اما استعمار انگلیس مانع از این تلاش ها گردید و در عوض کوشش کرد که دو شیخ نشین شارجه و راس الخیمه را  به نوعی در امور جزایر دخیل سازد. امری که تا سال ها با بی اعتنایی این شیخ نشین ها مواجه شده بود.

 

 

اشغالگری استعمار انگلیس بر جزایر سه گانه تا خروج استعمار ازخلیج فارس ادامه پیدا می کند. به دنبال خروج استعمار براساس اصول حقوق بین الملل باید همه آثار به جای مانده از آن به عنوان آثاری نامشروع و مغایر با حقوق بین الملل از میان می رفت. رفع اشغال از جزایر سه گانه ایرانی و اعاده حاکمیت ایران بر این جزایر نیز در همین چهارچوب در دستور کار دولت ایران قرار گرفت و دولت ایران توانست حاکمیت خود بر این بخش از سرزمینش را که سال ها با  زور در اشغال  انگلیس ها قرار گرفته بود، اعمال نماید.

 

 

 

3. اعاده حاکمیت

 

 

 دولت ایران تلاش کرد اعمال حاکمیتش بر جزایر با رعایت کلیه موازین حقوق بین الملل انجام گیرد. با وجود این که اصل دفاع از تمامیت سرزمینی وحاکمیت ملی به دولت ایران این اجازه را می داد که ولو با قوه قهریه حاکمیت خود را اعمال نماید ولی در عمل ایران تلاش کرد از هرگونه توسل به زور خودداری کند. در نتیجه به مذاکره با دولت انگلیس و دوشیخ نشین شارجه وراس الخیمه روی آورد. دولت انگلیس از رویه ایران استقبال کرد و شیخ نشین شارجه هم آمادگی خود را برای تفاهم با ایران ابراز کرد . اما شیخ نشین راس الخیمه از اتخاذ موضعی مشخص عاجز ماند و بیشتر تلاش کرد تا در ازای همکاری با ایران پولی دریافت نماید. با عدم علاقه ایران به پرداخت پولی به راس الخیمه این شیخ نشین مواضعی تبلیغاتی گرفت ولی دولت ایران بی توجه به این مواضع به سادگی بر دو جزیره تنب اعمال حاکمیت کرد و راس الخیمه بدون این که هیچ سودی از مواضع تند و سردرگم و باج طلبی های خود بگیرد، بعد از چند سال تنها در پی آن بود که چگونه مناسباتش با ایران را بهبود ببخشد و موضوع جزایر را در عمل فراموش کرد. در نقطه مقابل راس الخیمه، شارجه قرار داشت که از ابتدا بنا را بر همکاری و تفاهم قرار داد و سرانجام با درخواست شارجه دولت ایران با انعقاد توافقنامه ای با شارجه به اعمال حاکمیت بر ابوموسی پرداخت. بر اساس توافقنامه ایران وشارجه دو طرف بر ادعاهای خود برحاکمیت مطلق شان بر ابوموسی تاکید ورزیدند و ضمنا تصریح کردند که ارتش ایران وارد ابوموسی گردد و بر بخش گسترده ای از جزیره  اعمال حاکمیت کند و بخش کوچکتری از جزیره هم در اختیار حکومت شارجه قرار گرفت. متعاقبا ارتش ایران وارد جزیره ابوموسی شد و در بدو ورود مورد استقبال گرم و صمیمانه نماینده حکومت شارجه قرار گرفت. به دنبال اعمال حاکمیت ایران بر جزایر صدای اعتراض نه از شیخ نشین ها بلکه از عراق بعثی و لیبی قذافی برخاست. اما شورای امنیت در رسیدگی به این اعتراض ها موضوع را مسکوت گذارد و بدین ترتیب تنها نهاد حافظ وضامن نظم وامنیت بین المللی بر حقانیت مالکیت ایران برجزایر گواهی داد. چهار سال بعد، زاید، رییس دولت امارات هم با دیدار از تهران و عدم اشاره به موضوع جزایر در این سفر در عمل برحاکمیت ایران بر جزایر صحه گذارد.

 

 

 

 

 

 4. حاکمیت عملی ومطلق ایران بر سرتاسر جزیره

 

 

با وجود این توافقنامه که امتیازات مناسب اقتصادی هم چون شراکت در سهم نفت ابوموسی برای شارجه به بار آورد و اعتبار و و آبروی بین المللی که از چنین اقدامی برای این شیخ نشین حاصل گردید، در عمل شیخ نشین شارجه دریافت که اتفاقی که افتاده است به معنای حاکمیت مطلق ایران بر سرتاسر جزیره است. از این رو درحالی که ارتش که نماینده اقتدار و حاکمیت یک کشور است از طرف ایران در جزیره حاضر بود، شارجه به حضور پلیس خود در جزیره اکتفا کرد . پلیسی که به هیچ روی در اثبات حاکمیت یک کشور از وزن واعتبار ارتش برخوردار نیست. ضمنا ایران به هرگونه تصرفات مالکانه مبادرت می ورزد و کلیه ادارات دولتی در این جزیره افتتاح می گردند ولی شارجه برای کوچکترین اقدام حتی خانه سازی نیز خود را مکلف به کسب تکلیف از ایران دانسته است .ضمنا مساحت دراختیار شارجه صرفا 3 کیلومتر مربع از نزدیک به 13 کیلومتر مساحت جزیره بوده است. این بدین معنا است که فارغ از تعارفات مندرج در توافقنامه در عمل حاکمیت مطلق بر  سرتاسر جزیره به عنوان امری واقع مورد توجه قرار گرفته است.

 

 

 

5.سواستفاده ابوظبی از موضوع جزایر

 

 

 از هنگام تفاهم ایران وشارجه، حکومت ابوظبی تلاش کرده است تا از رهگذر این تفاهنامه به حکومت شارجه اعمال فشار نماید. در مقابل شیخ نشین شارجه حتی تا سال ها پس از تشکیل امارات هم ازپذیرش هرگونه دخالت ابوظبی و حکومت امارات در امور مربوط به ابوموسی جلوگیری می کرد وهرگونه مداخله حکومت امارات در مناسبات ایران و شارجه بر سر ابوموسی با ابراز انزجار حکومت شارجه مواجه می گردد. با این وجود حکومت ابوظبی که هدفش امحا استقلال و خودمختاری سایر شیخ نشین ها بوده است، به موضوع ابوموسی به مثابه دستاویزی برای اعمال فشار به شارجه نگاه کرده است. حکومت ابوظبی به خوبی می داند که ادعاهایش بر خاک ابوموسی نمی تواند خدشه ای به حاکمیت ملی ایران بر ابوموسی وارد سازد اما می تواند امتیازاتی را که شارجه بر اساس تفاهنامه 1971 بدست آورده است از میان ببرد اگر دولت ایران به صبر ومماشات خود پایان داده و به استناد سخنان وزیر خارجه امارات توافقنامه 1971 را لغو شده بپندارد، این شیخ نشین شارجه است که امتیازات گران بهای اعطایی دولت ایران به این شیخ نشین در توافقنامه یاد شده را به کلی از دست می دهد و به سرنوشتی هم چون راس الخیمه دچار می گردد. نتیجه چنین اقدامی ضعف شارجه در برابر دشمن سنتی اش یعنی ابوظبی می گردد. شیخ نشین های شش گانه امارات هماره به ابوظبی به چشم یک نیروی مزاحم ومتجاوز نگریسته اند که دشمن پیشرفت وآبادی سایر شیخ نشین ها است و می خواهد آنان را به خود وابسته کرده و با تضعیف قدرت اقتصادی وسیاسی آنان آزادیهای داخلی شان را از میان ببرد. بنابراین اقدامات خصمانه ابوظبی علیه ایران نیز جدا از پوشش ایران ستیزانه اش اهدافی داخلی یعنی تضعیف شیخ نشین شارجه را مد نظر دارد.

 

 

 

6. طرف ایران شارجه است یا امارات؟

 

 

بر اساس توافقنامه 1971 طرف ایران درباره مسایل ابوموسی صرفا شارجه است. اگر وضعیت هنوز به همین منوال است، شیخ نشین شارجه باید با ابراز بیزاری از سخنان وزیر خارجه امارات بر اعتبار قراراداد دوجانبه اش با ایران تاکید ورزد .اگر ابوظبی در پوشش حکومت امارات استقلال شارجه را به کلی از میان برده ونمی خواهد به تعهدات شارجه پای بند باشد دلیلی ندارد ایران هم بر این توافقنامه پای بند بماند.

 

 

 

7. وضعیت موجود

 

با وجود مالکیت تاریخی و چهل و دوسال تصرفات مالکانه مستمر ایران بر جزیره ابوموسی، بازهم ایران مصمم بوده است که بر توافقنامه 1971 با شارجه پای بند باشد ولی در صورت عدم پای بندی طرف مقابل دلیلی بر ادامه تعهد ایران به این توافقنامه وجود ندارد و ایران به استناد مالکیت تاریخی وعدم ارزش اشغالگری استعمار انگلیس و رویه شورای امنیت سازمان ملل متحد، بعد از اعاده حاکمیت ایران بر جزایر وچهل ودوسال تصرفات مالکانه بدون وقفه ایران بر جزایر می تواند به طور انحصاری بر سرتاسر ابوموسی اعمال حاکمیت نماید. در این صورت شارجه از امتیازات اعطایی ایران به این شیخ نشین محروم خواهد ماند و البته ریشه این کار را نباید درایران جستجو کند بلکه باید ناشی از اقدامات مداخله جویانه حکومت ابوظبی بداند. زیرا ایران همواره دوست مردم شیخ نشین ها و متحد بیشتر حکومت های آنان بوده است. ایران در اتحاد این شیخ نشین ها و تشکیل امارات نقشی بسیار پررنگ وسازنده داشته است و تلاش کرده که این هفت شیخ نشین را که روزگاری نه چندان دور همدیگر را به دویل باهم فرا می خوانند در کنار یکدیگر قرار داد و اتحادی هر چند لرزان میان آنان برقرار کند. اما گویا حس برتری طلبی وپدر خواندگی ابوظبی بر سایر شیخ نشین ها آن چنان شعله ور گردیده است که در پرتو آن منافع این شیخ نشین ها نیز بر باد می رود.



لاکهید مارتین: همه اعراب خلیج فارس سفارش موشک «تاد» داده اند...
 

لاکهید مارتین:
همه اعراب خلیج فارس سفارش موشک «تاد» داده اند

یک کمپانی عمده اسلحه سازی در آمریکا اعلام کرد که انتظار دارد با افزایش تنش ها با ایران تسلیحات بیشتری به کشورهای عرب همسایه ایران بفروشد.

به گزارش عصر ایران " دنیس کوین " نایب رییس برنامه دفاع موشکی کمپانی اسلحه سازی " لاکهید مارتین " آمریکا ضمن اعلام این موضوع افزود که انتظار می رود تنش با ایران فروش سیستم های ضد موشکی به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را تسریع کند.

این مقام کمپانی آمریکایی افزود : در دسامبر سال گذشته میلادی کمپانی لاکهید مارتین قرار داد 3.6 میلیارد دلاری با امارات متحده عربی برای فروش سیستم ضد موشکی " تاد " به این کشور منعقد کرد و در حال حاضر نیز برای عقد قرار دادهای مشابه با دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مشغول گفتگو هستیم."

کوین که در جریان یک کنفرانس خبری در ابوظبی سخن می گفت ، افزود : " با دیگر کشورهای عربی در سطح دولت  به دولت مشغول گفتگو هستیم و همه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تمایل خود را برای خرید سیستم ضد موشکی تاد اعلام کرده اند.

گفتنی است امارات متحده عربی نخستین کشور خارجی بود که قرار داد خرید سیستم ضد موشک بالستیک (تاد =THAAD) را با آمریکا به امضا رساند . این سیستم ضد موشکی قابلیت هدف قرار دادن موشک های بالستیک کوتاه و میان برد در فضای جو و ماورای آن را دارد.

دنیس کوین افزود که کمپانی لاکهید مارتین در نظر دارد از فروش سیستم تاد به امارات به عنوان سنگ بنایی برای فروش این سیستم به دیگر کشورهای عربی منطقه استفاده کند.

وی افزود : " من نمی توانم بگویم کشور بعدی دریافت کننده سیستم تاد کیست اما به موازات گسترش تهدید ها در منطقه فرصت های بیشتری برای عرضه قابلیت های دفاعی مان به کشورهای منطقه وجود خواهد داشت.

 

 

موشک تاد


کوین ابراز امیدواری کرد که بهبود چشمگیر روابط میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس به استقرار یک سیستم جامع و فراگیر ضد موشکی در میان این کشورها بینجامد.

گفتنی است در دو سال گذشته کمپانی لاکهید مارتین قرار دادهای بزرگی را با برخی کشورهای عربی منطقه به امضا رسانده است که قرار داد 1.7 میلیارد دلاری برای ارتقای سیستم موشک های پاتریوت عربستان و نیز قرار داد 900 میلیون دلاری فروش 209 موشک پیشرفته پاتریوت به کویت از جمله این قرار دادها است .

در سال 2011 نیز دولت اوباما مجوز فروش دهها جنگنده فوق پیشرفته اف 15 آمریکایی به عربستان به ارزش تقریبی 30 میلیارد دلار را از کنگره دریافت کرد . این قرار داد بزرگ ترین قرار داد تاریخ نظامی آمریکا با یک کشور خارجی محسوب می شود.

عربستان متعهد شده تا 15 سال آینده در مجموع 60 میلیارد دلار از آمریکا سلاح بخرد که خرید هواپیماهای اف 15 به همراه 3 نوع هلی کوپتر و موشک های پیشرفته از جمله این اقلام نظامی است که کمپانی لاکهید مارتین نقشی محوری در تامین و تولید این اقلام نظامی خواهد داشت.

 



جنگ ایران و آمریکا نامتقارن خواهد بود



 



 
پیش بینی وال استریت ژورنال
جنگ ایران و آمریکا نامتقارن خواهد بود

 

در حالی که نگرانی ها در خصوص برنامه های هسته ای ایران رو به افزایش است، ایالات متحده توسعه طرحی را آغاز کرده است که در صورت نیاز به مداخله نظامی علیه ایران، مورد استفاده قرار می گیرد

 

دیپلماسی ایرانی: در حالی که نگرانی ها در خصوص برنامه های هسته ای ایران رو به افزایش است، ایالات متحده توسعه طرحی را آغاز کرده است که در صورت نیاز به مداخله نظامی علیه ایران، مورد استفاده قرار می گیرد. گزارش های روزنامه وال استریت ژورنال حاکی از آن است که نوع تشکیلات نظامی ایران نیز به گونه ای است که می تواند اوضاع را خطرناک تر کند.

 

فرماندهان نیروی دریایی آمریکا مستقر در خلیج فارس بر این باورند که قایق های گشت زنی ایران در تنگه هرمز می توانند در صورت بروز حمله، شلیک های دوربردی که از ناو های آمریکایی به سمت اهداف ایرانی انجام می شود را خنثی کنند.

این در حالی است که آمریکا و دیگر قدرت های غربی امروز( شنبه) بار دیگر پای میز مذاکره با ایران در استانبول می نشینند تا راهی برای حل بحران هسته ای جمهوری اسلامی بیابند اما کمی آنسو تر در خلیج فارس، نیرو های آمریکایی روی طرح های خود برای حمله احتمالی به ایران کار می کنند. شماری از حامیان راهکار مسالمت آمیز با ایران بر این عقیده اند که تحریم ها تاثیر خود را بر جا گذاشته اند و به این ترتیب شانس موافقت تهران با توقف عملیات غنی سازی افزایش یافته است. اما دولت اوباما به طور ضمنی احتمال توافق در نشست جاری را بسیار اندک توصیف کرده و تصریح می کند که بهترین نتیجه این نشست می تواند توافق برای برگزاری یک نشست دیگر باشد.

اما در صورتی که تلاش های دیپلماتیک به نتیجه نرسد و آمریکا یا اسرائیل برای حمله به ایران تصمیم گیری کنند، آمریکا می تواند به سرعت برای درهم شکستن نیروی دفاع هوایی ایران اقدام کرده و پایگاه های دفاع هوایی جمهوری اسلامی را تخریب کند. از سوی دیگر پنتاگون نیز در تلاش است تا هر چه سریعتر بمب هایی را تولید کند که بتوانند به اعماق بیشتری از سطح زمین نفوذ کنند، چرا که تاسیسات هسته ای فوردو در ایران برای در امان ماندن از حملات هوایی در اعماق زمین بنا شده است.

افسران نیروی دریایی آمریکا می گویند در صورتی که جنگ آغاز شود، ایران با جنگاور های دریایی خود در تنگه هرمز مین گذاری می کند یا اینکه اهداف نیروی دریایی آمریکا را با قایق های کوچک هدف قرار می دهد. 

این تهدید ها که در عرصه سیاست به جنگ های نامتقارن مشهور است می تواند به اندازه بمب گذاری های جاده ای در عراق و افغانستان خطرناک و غیر قابل پیش بینی باشد، چرا که یک مین ارزان قیمت می تواند به یک ناو جنگی میلیارد دلاری خسارت وارد کرده یا اینکه آن را کاملا غرق کند.

در چنین سناریو هایی، ارتش آمریکا با موضوع زمان بر و مخاطره آمیز باز کردن راه های انتقال نفت به بازار های بین المللی مواجه خواهد بود. یک تحلیلگر نظامی بر این عقیده است که ارتش آمریکا همواره روال خود را حفظ کرده و از الگو های جنگ نامتقارن دهه 1980 استفاده می کند.

باید گفت که ایران تا قبل از سال 1979 ، نیرومند ترین تجهیزات جنگی در منطقه را در اختیار داشت. اما جنگ 8 ساله ایران و عراق در دهه 1980، تجهیزات جنگی ایران را فرسوده و منهدم کرد و پس از آن جمهوری اسلامی از تجهیزات جنگی تولید داخل یا سخت افزار جنگی وارداتی از چین، کره شمالی و کشور های باقی مانده از جماهیر شوروی سابق استفاده کرد.

این در حالی است که ایران در واکنش به سخت تر شدن تحریم های بین المللی، تهدید بستن تنگه هرمز را مطرح می کند. کارشناسان نظامی می گویند ایران در حال حاضر 5 هزار مین دریایی در اختیار دارد که می توانند هدف های خاص را مورد اصابت قرار داده و بسیار هوشمند عمل کنند.

اسکات ترور،کارشناس مین می گوید تشخیص محل و پاکسازی مین های ایرانی یک بازی موش و گربه برای نیروی دریایی آمریکاست. به گفته وی مین های دریایی مانند مین های زمینی بسیار خطرناک هستند و شناسایی آنها اگر دشوار تر نباشد، آسان تر نیز نیست. برای مثال در سال 1988، یک کشتی بادبانی آمریکا با یکی از مین های ایران برخورد کردو نیروی دریایی آمریکا در واکنش به این اقدام؛ به دو دکل نفتی ایران حمله و چند قایق را نیز غرق کرد.

زیردریایی های ایران که بیشتر با تکنولوژی روسیه و کره شمالی ساخته شده نیز از دیگر تهدید های پیش روست. از سوی دیگر هرچند زیردریایی های کوچک ایران نمی توانند مدت زیادی زیر آب باقی بمانند یا در عمق زیادی پایین بروند، در صورت بستن تنگه هرمز می توانند برای حمله مورد استفاده قرار گیرند.

تحلیلگران می گویند قایق های تندروی نیروی دریایی ایران از قابلیت حمل ابزار های جنگی و موشک برخوردارند. اما جمهوری اسلامی می تواند از کشتی های کوچک تجاری نیز برای مین گذاری یا پرتاب موشک استفاده کند و در این صورت شناسایی چنین تهدید هایی بسیار دشوار خواهد بود.

در مقابل نیروی دریایی آمریکا نیز به دنبال استفاده از تجهیزات زیردریایی روباتیکی است که می تواند مین ها و زیردریایی ها را شناسایی کند و آزمایش های متعددی را در این زمینه انجام می دهد. از سوی دیگر نیروی دریایی آمریکا اخیرا اعلام کرده است که ناوگان خود به منظور مین یابی در خلیج فارس را تا دو برابر توسعه داده است.

البته اقدامات دیگری نیز انجام می شود و پایگاه های نظامی آمریکا در کویت، قطر و بحرین به تجهیزات مدرن و نیرومند، تجهیز شده اند.

کارشناسان بر این باورند در صورتی که موشک های دوربرد ایرانی منافع متحدان آمریکا در منطقه را هدف قرار دهند، دامنه جنگ وسیع تر می شود. برای مثال در صورتی که موشک های ایرانی به میدان نفتی در عربستان سعودی، تاسیسات تولید گاز در قطر یا شهری در امارات متحده عربی برخورد کنند، پیامد ها غیر قابل پیش بینی خواهد بود.

حمله به اهدافی در عراق و افغانستان نیز اقدام دیگری است که می تواند از سوی ایران انجام شو و واکنش ایالات متحده را به همراه داشته باشد.



ژئوپلیتیک شورای خلیج فارس و اهداف هژمونیک آمریکا

 

ژئوپلیتیک شورای خلیج فارس و اهداف هژمونیک آمریکا

 

 

سعید محمدی گماری
شناخت ژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس و ارزیابی تأثیر هژمون بر اعضای آن در بستر نظریه همگرایی امنیتی می تواند نقش مؤثری در اتخاذ سیاست صحیح از سوی شورای همکاری خلیج فارس را در برداشته باشد. به نظر می رسد که نقش هژمون در همگرایی امنیتی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در ادامه برنامۀ مشارکت برای صلح در ترویج ثبات در منطقه خلیج فارس و در راستای اهداف هژمون می باشد. در این نوشتار سعی شده است که بر مبنای تشریح ژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس در قالب نظریه همگرایی امنیتی، اهداف قدرت هژمون در سمت دهی به شورای همکاری خلیج فارس را تبیین کرد.
 
---------------------

نقش ژئوپلیتیک در جهت گیری سیاست خارجی کشورها، اتحادیه ها و سازمان ها همواره یکی از دغدغه های ذهنی پژوهشگران حوزه روابط بین الملل بوده است که بویژه تحت تأثیر حادثه 11 سپتامبر اهمیت آن دو چندان شده است. منطقه خلیج فارس از جمله مناطقی است که همواره با برخورداری از موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک خود نگاه های بسیاری را به سوی خود جلب کرده است؛ بنابراین شناخت ژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس و ارزیابی تأثیر هژمون بر اعضای آن در بستر نظریه همگرایی امنیتی می تواند نقش مؤثری در اتخاذ سیاست صحیح از سوی شورای همکاری خلیج فارس را در برداشته باشد. به نظر می رسد که نقش هژمون در همگرایی امنیتی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در ادامه برنامۀ مشارکت برای صلح در ترویج ثبات در منطقه خلیج فارس و در راستای اهداف هژمون می باشد. در این نوشتار سعی شده است که بر مبنای تشریح ژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس در قالب نظریه همگرایی امنیتی، اهداف قدرت هژمون در سمت دهی به شورای همکاری خلیج فارس را تبیین کرد.

 واژه های کلیدی:

 ژئوپلیتیک، شورای همکاری خلیج فارس، تئوری همگرایی امنیتی، هژمون

 مقدمه

رابطه جغرافیا با سیاست و تأثیرگذاری این دو بر یکدیگر از جمله موضوعاتی است که از قدیم الایام ذهن بسیاری از فیلسوفان، اندیشمندان، گیتی شناسان و سیاستمداران را به خود مشغول داشته است. تلاش های بسیاری در جهت تشریح مفهوم ژئوپلیتیک از سوی نظریه پردازان مختلف از قرن نوزدهم میلادی به این سمت صورت گرفته است. در طول این سال ها گاه از ژئوپلیتیک تحت عنوان تأثیر جغرافیا بر امور نظامی استراتژیک و گاه تأثیر یک جانبه جبری جغرافیا بر سیاست به ویژه روابط بین الملل یاد شده است. برخی آن را تأثیر دوجانبه جغرافیا و سیاست دانسته اند و برخی تحلیل فضایی مناسبات و ساختار قدرت و رقابت جهانی.

به عبارتی دیگر، نگارنده سعی بر آن دارد که برای آشنایی دقیق با ژئولیتیک سازمان شورای همکاری خلیج فارس و تأثیر تئوری همگرایی امنیتی در این سازمان در راستای اهداف هژمون در منطقه خلیج فارس، شرایط مورد نظر برای ارزیابی دقیق تر رفتار شورای همکاری خلیج فارس را فراهم کند.

این نوشتار در جهت پاسخ یابی به این پرسش طراحی شده است که :

تأثیر تئوری همگرایی امنیتی در ژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس در راستای اهداف هژمون در منطقه خلیج فارس چگونه بوده است؟

فرضیه مورد نظر عبارت است از اینکه:

به نظر می رسدژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس در راستای اهداف هژمون در ایجاد صلح وثبات در منطقه از کارکرد و توانمندی خاصی برخوردار بوده است.

نوشتار پیش رو در پنج بخش اصلی سازماندهی شده است. در بخش اول به تشریح تئوری همگرایی امنیتی پرداخته می شود و در بخش دوم به شرح ژئوپلیتیک و ژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس پرداخته می شود و در بخش سوم به همگرایی امنیتی  در راستای اهداف قدرت هژمون پرداخته می شود و در بخش چهارم ژئوپلیتیک شورای همکاری خلیج فارس در راستای اهداف هژمون مورد مطالعه قرار گرفته می شود و در بخش پنجم به نتیجه گیری پرداخته می شود.

 تئوری همگرایی امنیتی
نظریه همگرایی امنیتی تلفیقی از نظریه همگرایی و نظریه امنیت تعاونی است. برای آشنایی بیشتر با این نظریه به تشریح نظریه همگرایی و نظریه امنیت تعاونی که زمینه ای در راستای رسیدن به تئوری همگرایی امنیتی را شامل می شوند  پرداخته می شود.

نظريه همگرايي كارل دويچ

كارل دويچ بدون آنكه نظريه همگرايي خود را به سطح منطقه اي محدود كند ، همگرايي را روندي مي داند كه طي آن واحدهاي مختلف به منظور دستيابي به صلح با يكديگر همكاري مي كنند. وي با عنايت به توجهي كه پس از جنگ جهاني دوم به همگرايي هاي منطقه اي شده بود، سعي در تبين تحولات دارد. وي با الهام از نظريه سيستمي پارسونز ، چهار هدف براي همگرايي بيان مي كند:

1. حفظ صلح 2. حصول ظرفيت هاي چند منظوره گسترده تر 3. نيل به بعضي از وظايف خاص4. كسب هويت وتصويري جديد از خود.

دویچ تحقق همگرايي را مستلزم تحقق چند پيش شرط مي داند:

الف)سازگاري متقابل ارزش هاي عمده رفتار سياسي؛

ب)داشتن همبستگي اقتصادي قوي تر و مفيد تري كه منافع واحساس مشتركي نسبت به مسائل به ارمغان آورد؛

پ)افزايش چشمگير ظرفيت سياسي و اداري حداقل در بعضي از اعضا؛

ت)رشد اقتصادي برتر حداقل بعضي از اعضا در مقابل ديگر واحدهاي غير عضو؛

ث)پيوندهاي نا گسستني ارتباطات اجتماعي كشورهاي مايل به همگرايي؛

ج)جذب بخش عمده اي از نخبگان سياسي، حداقل در درون بعضي از واحد هاي سياسي و پويايي اين نخبگان (تعميق دموكراسي وباز شدن نظام سياسی)؛

چ)وجود كثرت ارتباطات و مبادلات در حوزه هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و...؛

ح)تقسيم منافع عمده به طور نسبي در قالب جريان ارتباطات و مبادلات بين واحد هاي همگرا شده؛

خ)جا به جايي نقش هاي گروهي (اقليت ـ اكثريت ) در درون واحدهاي سياسي؛

د)قابليت پيش بيني متقابل رفتاري؛

ذ)پيوستگي جغرافيايي؛

ر)عزم و اراده سياسي؛

كارل دويچ ادعا مي كند، با فراهم شدن اين 12 پيش شرط فضاي مناسب و لازم براي شكل گيري يك همگرايي در زمينه هاي اقتصادي ، اجتماعي و رواني فراهم خواهد شد .او براي عزم و اراده سياسي در تحقق همگرايي نقش خاصي قائل است. وي تاكيد مي كند كه عزم و توان غالب بخش هاي مهم و جهت دار سياسي در تحقق همگرايي نقش اساسي دارد .بخش هاي اجتماعي نيز به سه شكل مي توانند در حمايت از همگرايي نقش داشته باشند :پذيرش و تأييد نهادهاي حكومتي مشترك، گسترش وفاداري عمومي به اين نهادها و بالاخره رضايت خاطر همه اجزای شركت كننده از عملكرد اين نهادهاي مشترك (سيف زاده،1384: 395-398).

نظریه امنیت تعاونی

اين نظريه توسط سه تن از استراتژيست هاي آمريكايي بنام اشتون كارتر، ويليام پري و جان اشتاين برونر تئوريزه و وارد ادبيات امنيتي شده است. آنها از امنيت تعاوني به عنوان عاملي براي تأمين صلح جهاني نام مي برند. ترتيبات مرتبط با امنيت تعاوني به دنبال جلوگيري از بروز جنگ از طريق جلوگيري از مهيا شدن ابزار لازم براي انجام يك حركت تجاوزكارانه مي باشد. از سوي ديگر اين ترتيبات تلاش دارد تا نيازهاي كشورهاي به خطر افتاده را برطرف نمايد تا آنها را از انجام تداركات جنگي متقابل باز دارد .جلوگيري از جنگ در چارچوب نظام امنيت تعاوني نه مبتني بر منطق زور و قدرت، بلكه بر اساس منطق مهار و خنثي سازي ابزار و عواملي است كه منشاء بروز جنگ مي باشد (خاني، 1383 :403-402).

اُلاو كاندسن نيز در مقاله اي درباره مفهوم امنيت تعاوني ، معتقد است اين نوع امنيت در درجه اول منعكس كننده طرز تلقي دشمنان سابق يا طرف هايي مي باشد كه يكديگر را دشمنان بالقوه نسبت به رابطه كنوني و آينده در ميان آنان مي دانند و در درجه دوم آنها درصددند حالت تعارض آميز بيشينه را به حالت كمينه تغيير جهت دهند . از نظر وي امنيت تعاوني اصولاً معر ف سياستي است كه در عمل خود را به صورت دست و پنجه نرم كردن صلح آميز با درگيري ها نشان داده است و نه صرفاً با دوري گزيدن از خشونت يا تهديد( همان :404).

بنابراين نظام امنيت تعاوني اعم از نظام امنيت دسته جمعي است كه در آن بر اصل تعهد همه براي يكي تأكيد شده و سه هدف حفظ صلح، احياي صلح و ايجاد صلح را به عنوان اهداف و وظايف اصلي خود معرفي مي نمايد. از اين رو نظام امنيت تعاوني، رويكردي موسع به امنيت دارد و علاوه بر در نظر داشتن تهديدات سخت از قبيل تروريسم، جرائم سازمان يافته يا اقدامات تجاوزكارانه يك دولت، به ابعاد نرم امنيت از قبيل آلودگي هوا يا نقض حقوق بشر نيز توجه دارد و از اين رهگذر، امنيت فردي و حفظ و تقويت آن جايگاه محوري در اين نظام پيدا مي كند به طوري كه پيگيري اهداف و سياست هاي امنيتي بدون لحاظ نمودن و توجه به امنيت فردي ناموجه و ناكارآمد تلقي مي شود.

ريچارد كوهن و ميهالكا نيز نظام امنيت تعاوني را در چهار سطح به هم پيوسته سازماندهي كرده اند و اين سطوح به نوعي بيانگر اهداف، فعا ليت ها و وظايف اين نظام مي باشد ( همان: 411).

تصویر سطوح امنيت تعاوني
   ترويج ثبات به عنوان هدف نهايي در نظام امنيت تعاوني معطوف به مرزهاي اين نظام و محيط پيراموني آن مي باشد. در اين راستا تلاش مي شود تا از بروز بي ثباتي در محيط پيراموني نظام و هرگونه به هم خوردن موازنه قدرت و ايجاد رقابت هاي تسليحاتي جلوگيري شود تا ادامه تنش ها و بي ثباتي به درون نظام راه پيدا نكند.

تئوری همگرایی امنیتی

تئوری همگرایی امنیتی روندی است که طی آن واحدهای مختلف در راستای اهداف مشترک، تهدید مشترک، زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و ایدئولوژی مشترک دست به تشکیل اتحاد می زنند. در واقع می توان بیان داشت که لازمۀ تئوری همگرایی امنیتی احساس مشترک گروهی از کشورهای واقع در یک محیط جغرافیایی( پیوستگی جغرافیای)، پیوندهای فرهنگی مشترک میان اعضای مایل به همگرایی، ظرفیت های چند منظوره میان اعضاء، داشتن همبستگی اقتصادی و بالاخره از همه مهمتر احساس خطر مشترک میان اعضای متمایل به سوی همگرایی می باشد.

 می توان چنین پنداشت که تفکر ایجاد یک سازمان در چارچوب تئوری همگرایی امنیتی تأمین صلح و جلوگیری از مهیا شدن ابزار لازم برای حرکت های متجاوزکارانه نه از طریق منطق زور و قدرت، بلکه براساس منطق مهار و خنثی سازی ابزار و عوامل تهدید می باشد.

به طور کلی تئوری همگرایی امنیتی به نوعی نظم یا وضعیتی از همگرایی اشاره دارد که بر مبنای انگیزه ها و رفتار گروهی از کشورها شکل می گیرد. در این شرایط الگوی توزیع توانمندی ها در سطح همگرایی ایجاد شده بر محور مساعی دولت های متمایل به همگرایی برای دستیابی به ایجاد صلح و حفظ صلح و بهره گیری از آن در مسیر مدیریت همگرایی معنا می یابد.

بنابراین با این تعریف می توان عوامل ایجاد کننده یا تقویت کننده همگرایی در سطح منطقه ای را شامل موارد  ذیل ذکر کرد:

موقعیت ژئوپلیتیک، ایجاد امنیت مشترک، ارتباطات دیپلماتیک و گسترده، بهره گیری مناسب از فرهنگ، مبادلات تجاری و اقتصادی گسترده، برخورد مناسب و اتخاذ سیاست های قابل قبول، کاهش دشمنی های داخلی و خارجی.

ژئوپلیتیک

ژئوپلیتیک عبارت است از مطالعه روابط قدرت ها در سطح جهان براساس امکاناتی که محیط جغرافیایی در اختیار می گذارد و یا امکاناتی که می توان از محیط جغرافیایی گرفت(مجتهدزاده،1379 : 23). این واژه برای اولین بار توسط رودلف کیلن، جغرافی دان سوئدی که دنباله رو راتزل بود در سال 1899 ابداع شد. تعبیر او از این واژه تأثیر عوامل محیط جغرافیایی در سیاست ملل بود(عزتی،1382: 9).

واژه دیگری که ارتباط تنگاتنگی با مفهوم ژئوپلیتیک دارد واژه جغرافیای سیاسی است. در واقع جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دو گرایش از یک موضوع هستند که به تعاملات میان قدرت سیاسی و محیط جغرافیایی می پردازند. پیوند سیاست و جغرافیا در درون مرزهای یک کشور موضوع جغرافیای سیاسی است، در حالی که ژئوپلیتیک نگاهی فراملی و جهانی است. مفاهیمی مانند( کشور، حکومت، مرز و بوم، ملیت، هویت و ناسیو نالیسم)از مفاهیم محوری و مطرح در جغرافیای سیاسی هستند.

رویکرد ژئوپلیتیک با درجات مختلف بیانگر تأثیر قطعی و جبری جغرافیا در امور تاریخی و سیاسی است(نورائی، شفائی،1385: 116). گروهی معتقدند ژئوپلیتیک رابطه جغرافیای طبیعی و انسانی بر سیاست داخلی و خارجی را مورد توجه قرار می دهد. عده ای دیگر نیز ژئوپلیتیک را رابطه ای بین عوامل جغرافیای طبیعی و سیاست یک کشور می دانند و معتقدند مطالعه آثار و نتایجی است که عوامل جغرافیایی طبیعی و سیاسی یک کشور می دانند( الهی، 1384: 17).

 در واقع رابطه جغرافيا با سياست و تأثير گذاري اين دو، بر هم ديگر از جمله موضوعاتي است كه از قديم الايام ذهن بسياري از فيلسوفان، انديشمندان، گيتي شناسان و سياستمداران را به خود مشغول داشته است. اين تلا شها از ارسطو در دوران قديم شروع و تا مونتسكيو، راتزل و اتوتايل ادامه داشته است. برخي بدون آن كه براي آن نامي برگزينند آن را با همان مفاهيم جغرافيا و سياست توصيف كردند و برخي نظير متأخرين با تأسي از رودولف كيلن، دانشمند سوئدي، از آن تحت عنوان ژئوپوليتيك ياد كردند.

تلاش هاي بسياري در جهت تشريح مفهوم ژئوپليتيك از سوي نظريه پردازان مختلف از قرن نوزدهم به اين طرف صورت گرفته است. در طول اين سال ها گاه از ژئوپليتيك تحت عنوان تأثير جغرافيا بر امور نظامي استراتژيك ياد شده و گاه تأثير يك جانبه جبري جغرافيا بر سياست به ويژه روابط بین الملل؛ برخي آن را تأثير دوجانبه جغرافيا و سياست دانسته اند و برخي تحليل فضائي مناسبات و ساختار قدرت و رقابت جهاني( حافظ نیا، 1385: 37). آن چه كه نگارنده از مفهوم ژئوپليتيك در اين پژوهش مدنظر دارد تعريف ارائه شده از علم مطالعه روابط متقابل جغرافيا ، قدرت و سياست مي باشد.

 بر اين اساس ژئوپليتيك عبارت است از: « علم مطالعه روابط متقابل جغرافيا ، قدرت و سياست و كنش هاي ناشي از تركيب آن ها با يكديگر».

اما بايد اذعان داشت كه در هيچ برهه اي از تاريخ اهميت ژئوپليتيك به اندازه جايگاهي كه اكنون در مطالعات استراتژيك كسب كرده، نبوده است. ظهور تحولات جديد همچون جهاني شدن، مباحث مربوط به تروريسم، محيط زيست، مهاجرت و گرم شدن كره زمين در اين خصوص نقش به سزايي داشته اند.

در حال حاضر اين سؤال كه جايگاه ژئوپليتيك در جهت گيري سياست خارجي كجاست؟، ذهن بسياري از پژوهشگران را به خود مشغول كرده است. مجموعه تحولات سياسي در خاورميانه پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 ايالات متحده آمريكا بيانگر تغييرات بسيار جدي در عرصه هاي امنيتي است.

تأثير عميق ژئوپليتيك بر تحولات نظام جهاني باعث گرديده تا برخي از انديشمندان، قرن بيستم را قرن ژئوپليتيك نام نهند( اتوتاتیل و دیگران، 1380: 19). كمتر حادثه يا رويدادي را مي توان در اين قرن سراغ گرفت كه به نحوي متأثر از، ژئوپليتيك نبوده باشد. در رأس همه مسائل، جنگ سرد و سياست هاي استعماري قدرت هاي بزرگ براي سلطه بر كشور ها و نقاط استراتژيك جهان قرار داشت ( خالدی،1385: 111). حتي پايان جنگ سرد و فروپاشي شوروي نيز، نتوانست از اهميت مسائل ژئوپليتيكي بكاهد و بسياري از انديشمندان براي توصيف وضع جهان پس از جنگ سرد، باز به نظريه هاي مرتبط با ژئوپليتيك متوسل شدند.

اين مسأله كه ژئوپليتيك چگونه محيط بين الملل را اینگونه تحت تأثير قرار مي دهد، همواره به عنوان سؤالي براي ناظران بين المللي و پژوهشگران مطرح بوده است. براي پاسخ به اين سؤال لازم است تا نقش قدرت به عنوان متغير ميانجي در رابطه بين ژئوپوليتيك و روابط بين الملل بررسي شود.

 

ژئوپوليتيك -------------- قدرت ------------------------- روابط بين الملل و سياست خارجي


درك ژئوپليتيك از سياست خارجي كشور ها نيازمند تحليل واقع بينانه از فضاي جغرافيايي پيرامون يك واحد سياسي، در مقياس عملكردي مي باشد. از اين جهت ژئوپليتيك به عنوان يك عرصه مطالعاتي مي تواند راهبرد هاي سياست خارجي كشور ها را تعيين و اولويت هاي اساسي آن را مشخص سازد و اهرم ژئوپليتيك در ايفاي چنين نقشي براي توسعه دولت ها مؤثر است. در تلقي بين المللي از قدرت به عنوان موتور محركه نظام بين الملل و هدف اصلي رفتار دولت ها براي كسب منافع و رفع تهديدها ياد مي شود. مهمترين خصيصه قدرت پويايي است.(Goldestin, 1999: 55- 57)

اين ويژگي باعث مي شود تا جايگاه كشور ها در سلسله مراتب قدرت در نظام بين الملل پيوسته تغيير پيدا كند. درك ژئوپليتيكي نسبت به نظام بين الملل به عنوان شاكلۀ برآمده از قدرت و در حال تحول دائمي جايگاه كشور ها، حاوي بصيرتي عميق براي سياست خارجي دولت ها است. حقيقت آن است كه هدف نهايي ژئوپليتيك از تشريح ساختار نظام روابط بازيگران و چارچو ب هاي جغرافيايي قدرت ارائه اين ديد به سياستگذاران است كه منابع قدرت حاصل برآيند چه عناصري هستند و چگونه بر شكل گيري سيستم ژئوپليتيكي جهاني و روابط قدرت در سطح كروي و منطقه اي و نيز مناسبات بين المللي تأثير مي گذارند(عزتی، 1384: 12و11) .

ژئوپليتيك براي دستيابي به يك سياست خارجي اثر بخش و كارآمد بر شناسايي محدوديت ها و امكانات به وجود آمده از وضعيت و موقعيت هاي در حال تحول منطقه اي و جهاني تأكيد دارد. هر دولتي در فضاي جغرافيايي خاص، داراي منافع خاصي است كه آنها را در عرصه بين المللي پيگيري مي كند. به عبارت ديگر هيچ كشوري نمي تواند محتوا، جهت گيري و حتي اهداف سياست خارجي خود را مستقل از ماتریس ژئوپليتيك خود طراحي و هدايت كند( نقیب زاده،1384 :170-65).

بنابر داده هاي بالا مي توان گفت نگاه روابط بين المللي به ژئوپليتيك در دو سطح شكل مي گيرد:

1. نگرش نسبت به نظام بين الملل به مثابه موجوديتي حاصل از توزيع قدرت در ميان بازيگران؛

2. نگرش به كشورها به عنوان موجوديت شكل گرفته در فضاي جغرافيايي كه بر حسب قدرت خود در نظام سلسله مراتبي در جايگاه خاصي قرار دارند و سياست خارجي آن ها بر حسب امكانات و محدوديت ها به نحو خاصي تنظيم

مي شود.

مي توان گفت به ميزاني كه قدرت كشورها تحت تأثير عوامل ثابت يا متغير ژئوپليتيك قرار گيرد، توزيع قدرت در ميان كشور ها نيز بر هم خورده ودرنتيجه ساختار نظام بين الملل متحول خواهد شد(Griffith, 1992:82).

در تحليل هاي ژئوپليتيكي گاه يك منطقه از جهان به دلايل متعددي از ساير مناطق متمايز مي شود. اين دلايل مي تواند شامل قرار داشتن در كنار آبراهي مهم و بين المللي، برخوردار بودن از منابع غني زميني و زيرزميني، موقعيت استراتژيك و قرار داشتن در گذرگاه ترانزيتي بين المللي باشد. در اين ديدگاه، منطقه يك فضاي جغرافيايي است كه عوامل پيوند دهنده اي اجزاي آن ها را به هم پيوند مي دهد و باعث مي شود كه تحركات هر يك بر ديگري تأثير فراوان بگذارد.

ريشه هاي وابستگي اعضاي يك منطقه را مي توان به عناصر دائمي و متحول دسته بندي كرد. عناصر دائمي، ناهمواري ها، درياها يا فرهنگ هاي مشابه را شامل مي شود و عناصر متحول، عوامل مبتلابهي هستند كه احتمالاً هميشه وجود ندارند. باري بوزان يكي از اين عناصر را « امنیت» مي داند كه موضوعي دقيقاً سياسي است .وي عنوان مي كند « منطقه، شبه سيستم مشخص و مشهوري از روابط، بين مجموعه اي از دولت هاست كه از لحاظ جغرافيايي نزديك يكديگر باشند»(بوزان،1378: 213 ).

در واقع از ديد بوزان منطقه، گروهي از كشورها را در بر مي گيرد كه نگراني هاي اوليه امنيتي آن ها تا آن اندازه در ارتباط نزديك با هم است كه امنيت ملي هر يك از آ نها جدا از امنيت ملي آن ديگري قابل تصور نيست. خلیج فارس را بايد از جمله مناطقي برشمرد كه حائز ويژگي هاي فوق است و آن را تبديل به يكي از پویاترين مناطق دنيا نموده است

 

ژئوپلیتیک کشورهای شورای همکاری خلیج فارس

شورای کشورهای عرب حوزه خلیج فارس که به نام « شورای همکاری خلیج فارس» شناخته شده است به دلیل برخورداری از جایگاه استراتژیک خود در خاورمیانه و ثروت های عظیم طبیعی، سازمانی مهم و با نفوذ در جهان عرب محسوب می شود که تصمیماتش می تواند بر روند جریانات مختلف در خاورمیانه تأثیرگذار باشد.در روز 25 می 1981برابر با 5 خرداد 1360 شورای همکاری خلیج فارس با گرده همایی کشورهای بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به طور رسمی تشکیل شد. این شورا در حالی تأسیس شد که همه کشورهای حوزه خلیج فارس از جمله ایران و عراق در آن حضور نداشتند.( WWW.FARS NEWS. IR ،30/07/1390).

کشورهاي عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس که بعد از جنگ جهانی اول و در نتیجۀ فروپاشی امپراتوري عثمانی تأسیس شدند، در مقایسه با بسیاري از کشورهاي منطقه از منظر مبانی هویت ملی و پیشینه تاریخی فاقد مؤلفه هایی برجسته و عناصري پیوسته و قوي هستند. این مسأله در مواردي این کشورها را با چالش ها و مسائلی مشترك یا حداقل مشابه روبرو کرده است. شش کشور جنوب خلیج فارس در سال 1981 ، به دلیل شرایط منطقه در جهت همکاري و همسویی بیشتر، شوراي همکاري خلیج فارس را تأسیس نمودند. این کشورها، به رغم برخی نقاط افتراق و تفاوت ها، در طیف وسیعی از ویژگی ها از اشتراکات و تشابهاتی برخوردارند.

اغلب کشورهاي جنوب خلیج فارس در رده بندي پنج گانه دولت ها، جزء دولت هاي کوچک طبقه بندي می شوند و تنها عربستان سعودي را می توان در جرگه دولت ها یا قدرت هاي متوسط محسوب کرد؛ چرا که این کشورها از منظر وسعت سرزمینی و میزان جمعیت در حد پایینی قرار دارند و از نظر عناصر و معیارهاي قدرت، فاقد ظرفیت ها و توانمندي هاي بالا هستند. این مسأله در کنار مشابهت بالاي ساختارها و ویژگی هاي داخلی، منجر به پیدایش مسایل داخلی و سیاست خارجی تقریباً یکسانی براي این کشورها شده است.

کشورهاي عضو شوراي همکاري خلیج فارس از نظر فرهنگی و مذهبی اشتراکات زیادي با هم دارند و اکثر جمعیت آنها (به استثناي بحرین)، سنی مذهب هستند. از نظر اقتصادي دولت هاي جنوب خلیج فارس دولت هایی رانتیر محسوب می شوند و اغلب درآمد آنها از صادرات انرژي تأمین می شود. از منظر نظام سیاسی نیز این کشورها داراي دولت هایی اقتدارگرا و تحت حکومت خاندان هاي مختلف هستند. حاکمیت خاندان آل سعود در عربستان سعودي، آل ثانی در قطر، آل خلیفه در بحرین، آل صباح در کویت و آل نهیان و آل مکتوم در امارات متحده عربی و آل بوسعید در عمان، حاکی از تداوم رژیم هاي مبتنی بر مشروعیت سنتی و قبیله اي در این کشورهاست. از نظر امنیتی نیز وابستگی کمابیش گسترده این کشورها به قدرت هاي غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا، در جهت تداوم بقاء ویژگی مشترك کشورهاي جنوب خلیج فارس محسوب می شود.

ویژگی هاي مشترك در کشورهاي عضو شوراي همکاري خلیج فارس، آنها را با مسایل و مؤلفه هاي مشابه روبرو کرده است. در عرصه سیاست خارجی، اوضاع داخلی و شرایط و تحولات منطقه موجب شده است که این کشورها نیز اهداف و رویکردهاي تقریباً نزدیکی را دنبال کنند که با موقعیت اغلب آنان به عنوان دولت هاي کوچک در ارتباط است( اسدی،1389).

در دهه اخیر، تحولات و روندهاي مهم بین المللی که تأثیرات شگرفی بر اکثر مناطق جهان داشته است، بر کشورهاي خلیج فارس نیز مؤثر بوده است. با وجود برخی ویژگی ها و مسایل سنتی و ساختاري در مورد کشورهاي عربی خلیج فارس، روندها و شرایط نوین جهانی، مسایل داخلی و سیاست خارجی این کشورها را حداقل در بخش عمده اي از جنبه ها تحت تأثیر قرار داده است. از مهمترین روندها می توان به روند جهانی شدن و روند انقلاب فناوري اطلاعات اشاره کرد که در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی بر این کشورها تأثیر گذار است. با این حال این تأثیرگذاري ها در ابعاد سخت افزاري و نرم افزاري تفاوت ها یا حداقل روندهاي متفاوتی را نشان می دهد.

در ابعاد فرهنگی و اجتماعی، نفوذ فرهنگی ناشی از روند جهانی شدن، ساختارهاي فرهنگی و اجتماعی سنتی این کشورها را متأثر نموده و بر این اساس، گرایش ها و نگرش هاي فرهنگی نوین، بخش هایی از جامعه و حتی نخبگان را تحت تأثیر قرار داده و تنوع در ساختار فرهنگی ـ اجتماعی، چالش ها و مسایل جدیدي را خلق کرده است. در کنار این، افزایش سرعت جریان آزاد اطلاعات و گسترش رسانه هاي جمعی، مردم این کشورها را با فضاها و دیدگاه هاي متفاوت و جدیدي مواجه کرده است که بر حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادي آنها تأثیرات خاص خود را دارد. در بعد سیاسی، توسعۀ امواج دموکراتیزه شدن در سطح جهانی، رژیم هاي سیاسی حاکم در جنوب خلیج فارس را با چالش هاي نوین مشروعیت و مسأله اصلاحات سیاسی داخلی روبرو کرده و اقداماتی ولو سطحی را در این راستا باعث شده است.

در بعد اقتصادي، اکثر کشورهاي خلیج فارس در طول چند دهه گذشته اقتصاد تک پایه مبتنی بر تولید و فروش نفت را تجربه کرده اند. با این حال، این کشورها در تلاش هستند تا اقتصاد خود را متنوع ساخته و از وابستگی آن به درآمدهاي نفتی بکاهند. در این زمینه امارات متحده عربی، به ویژه امارت دبی تلاش زیادي انجام داده است و گذشته از التهابات ناشی از رکود اقتصاد جهانی، تلاش نموده است الگوي جدیدي از تنوع اقتصادي را ارائه دهد. بحران اقتصادي جهانی تأثیر بسیار زیادي بر اقتصاد این امارت گذاشته است، به طوري که برخی از صاحبنظران اقتصادي، الگوي توسعه دبی را زیر سؤال برده اند. کوشش رهبران عرب خلیج فارس در عرصه اقتصادي از یک سو به افزایش تعاملات و همگرایی اقتصادي در چارچوب شوراي همکاري معطوف است و از سوي دیگر، در آن رویکرد و اقداماتی جدي براي گسترش روابط اقتصادي با کشورها و اتحادیه هاي اقتصادي جهانی قابل مشاهده است. پیوستن این کشورها به سازمان تجارت جهانی وگفتگوهاي اقتصادي گروهی با اتحادیه اروپا، در جهت ایجاد منطقه آزادتجاري،از نمونه هاي عمده اقدامات اقتصادي کشورهاي شوراي همکاري خلیج فارس محسوب می شود.

به رغم تأثیراتی که روندهاي موجود جهانی و تحولات منطقه اي و بین المللی بر اقشار جامعه در عرصه هاي فرهنگی، اجتماعی و اقتصادي کشورهاي عربی خلیج فارس گذاشته است، ولی ابعاد سیاست خارجی و امنیتی در این کشورها کمتر دستخوش دگرگونی شده است و ساختارها و رویه هاي سنتی کماکان تداوم یافته است. شرایط داخلی این کشورها و تحولات منطقه موجب شده است که این کشورها جهت تضمین بقاء و امنیت خود، همواره از نظر امنیتی وابستگی خود را به قدرت هاي بزرگ غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا حفظ نمایند . این مسأله رابطه با قدرت هاي بزرگ به خصوص آمریکا را به اولویت اصلی سیاست خارجی اکثر رژیم هاي سیاسی شورای همکاری خلیج فارس تبدیل کرده است.( واعظی،1389).

مسائل اقتصادی و انرژی خلیج فارس

حدود دو سوم ذخایر اثبات شده نفت و یک سوم ذخائر گاز طبیعی جهان در اختیار کشورهای خلیج فارس قرار دارد. تقاضای مستمر برای نفت خلیج فارس به فراوانی آن و به رشد اقتصادی جهانی بستگی دارد. اگر رشد مداوم اقتصادی در آمریکای شمالی، اروپا و آسیا در دهه آینده استمرار یابد ، جهان با افزایش سریع تقاضا برای انرژی روبرو خواهد شد. افزایش تقاضای آسیا به ویژه کشور چین و هند به نفت خلیج فارس یکی از تحولاتی است که در آینده آثار ژئوپلیتیکی و اقتصادی نیز خواهد داشت. در صورتی که کشورهای بلوک شرق سابق بتوانند در مدیریت و نظم بخشی به اقتصاد خود موفق شوند، تقاضای انرژی حتی سریع تر از پیش افزایش خواهد یافت. مزیتی که در خصوص انرژی این منطقه وجود دارد، فراوانی نفت و گاز، استخراج با هزینه های کمتر در مقایسه با مخازن نفت در مناطق دیگر و قرار گرفتن در کنار مسیرهای کارآمد و توسعه یافته حمل ونقل جهت دسترسی به بازارهای مختلف می باشد( کمپ ،1383: 190-187).

متغیر  ثبات در خلیج فارس و استمرار عرضه مطمئن انرژی در اقتصاد جهانی نقشی غیر قابل انکار دارد. حدود 23 میلیون بشکه نفت در روز توسط کشورهای حوزه خلیج فارس تولید می شود که تقریباً 27 درصد از کل نفت جهان را تشکیل می دهد. 5/15-15 میلیون بشکه نفت در هر روز از تنگه 34 مایلی هرمز به خارج حمل می شود که آن خود سبب شده است تا این آبراه به نقطه ای مهم در اقتصاد جهان تبدیل شود. اداره اطلاعات انرژی برآورد کرده است که تا سال 2025 کشورهای خلیج فارس 4/36 میلیون بشکه نفت در روز صادر خواهند کرد، یعنی بیش از دو برابر صادرات کنونی شان که بالغ بر 17 میلیون بشکه در روز می شود. اقتصادهای در حال توسعه به ویژه در آسیا طی دو دهه آتی به انرژی در خلیج فارس وابسته خواهند شد( راسل،1385: 13). در بستر خلیج فارس بیش از 700 چاه نفت در دست بهره برداری است که با توجه به این مسائل خلیج فارس را انبار نفت جهان می نامند. نفت خلیج فارس از ویژگی هایی مانند بازدهی بالای چاه های نفت، پائین بودن هزینه های تولید، ارزان بودن هزینه حمل ونقل، کیفیت بالای نفت خام، امکان کشف ذخایر جدید و بالا بودن ذخایر چاه های نفت برخوردار است.

خلیج فارس دریای نیمه بسته ای است که بازوی اقیانوس هند به شمار می رود و تنگه هرمز کلید آن محسوب می شود. تنگه هرمز در نظریات ژئوپلیتیکی جایگاه ویژه ای دارد. البو کرک دریادار مهاجر پرتغالی به اقیانوس هند و خلیج فارس معتقد بود که هر دولتی بر سه تنگه باب المندب هرمز و مالاکا تسلط داشته باشد بر جهان مسلط خواهد بود و این نظریه تا امروز همچنان معتبر است. اقتصاد تمام کشورهای این منطقه به  نفت وابسته است.

تقریباً تمام کشورهای خلیج فارس از نظر صادرات و واردات کالا و صدور نفت خود به تنگه هرمز وابستگی دارند. تنها حدود 20 درصد از نفت خلیج فارس از طریق خط لوله صادر می شود. احداث خطوط لوله نه تنها هزینه های سنگینی را در بر دارد بلکه تابع ملاحظات سیاسی و امنیتی است.

همچنین از 1003 میلیارد بشکه کل ذخایر اثبات شده نفت در جهان 663 میلیارد بشکه آن در خلیج فارس است. علاوه بر آن خلیج فارس از ویژگی هایی مانند بازدهی بالای چاه های نفت، پایین بودن هزینه تولید، ارزان بودن هزینه حمل ونقل، کیفیت بالای نفت خام، امکان کشف ذخایر جدید و بالا بودن میزان ذخایر چاه های نفت برخوردار است. در هر چاه نفت در منطقه خلیج فارس بین 25 هزار تن تا یک میلیون تن نفت وجود دارد. در حالی که این رقم در ونزوئلا حدود 20 هزار تن و در امریکا 600 تن است. هر چند در سال های اخیر کوشش های فراوانی در جهت جایگزین کردن نفت با دیگر منابع انرژی صورت گرفته و در مواردی موفقیت هایی نیز به دست آمده، اما به هیچ وجه از اهمیت نقش حیاتی و حساس نفت کاسته نشده، بلکه با توجه به افزایش نیازهای جهانی، تنوع فرآورده های آن به عنوان ماده اولیه در صنایع رو به گسترش پتروشیمی، به اهمیت آن افزوده شده است. طبق برآورد مصرف کل سالانه انرژی در سال 2020 حدود 75 درصد بیشتر ازمصرف کل انرژی در سال 1990 خواهد بود( ولدانی،1388: 121).

مسائل امنیتی خلیج فارس

خلیج فارس با مساحتی حدود 29500 مایل مربع، حدوداً 565 میلیارد بشکه ذخیره نفتی دارد که 63 درصد از کل ذخایر 5/896 میلیارد بشکه ای نفتی شناخته شده در جهان را تشکیل می دهد( مجتهدزاده،1380: 3). امنیت در خلیج فارس یکی از دغدغه های اصلی تولید کنندگان منطقه ای نفت و مصرف کنندگان بزرگ آن در سراسر جهان بوده و هست. در واقع، این ایران بود که پس از خروج نیروهای استعماری بریتانیایی از منطقه، خواستار ترتیبات منطقه ای برای امنیت خلیج فارس شد( همان: 5).

تا کنون عمده ترین نگرانی کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ غربی در منطقۀ خلیج فارس، مسألۀ « امنیت» بوده است. پس از جنگ جهانی دوم، انگلستان به عنوان قدرت مسلط منطقه، نظم سنتی را، که از پیش ایجاد کرده بود، همچنان حفظ نمود. در سال 1971، با خروج انگلیسی ها، آمریکا با اجرای سیاست معروف « دو ستونی» در قالب آموزۀ نیکسون، نظام امنیتی منطقه را شکل داد. اما در سال های پایانی دهۀ 70، جریاناتی که در منطقه رخ دادند، این نظام را از بین بردند؛ تا اینکه در اوایل دهۀ 1980، یک نظام امنیتی جدید به نام « شورای همکاری خلیج فارس» در حاشیۀ جنوبی به وجود آمد(نعیمی ارفع،1370: 45).

در واقع عناصر اصلی، که تقریباً در تمامی تعاریف امنیت مشاهده می گردند، ارزش ها، خطرات یا تهدیدات هستند. هم ارزش های عمومی و هم تهدید های عمومی، احتمالاً به رهیافت امنیت جمعی در میان کشورهای مستقل منجر می گردند.

با توجه به اینکه در سال های اخیر شاهد تحول و دگرگونی عظیمی در معنا و مفهوم « امنیت» بوده ایم. هم اکنون« امنیت» یک مفهوم کلی و گسترده ای دارد، که صرفاً شامل بعد نظامی و تسلیحاتی نمی شود، بلکه معنا و مفهوم آن بسیاری از ابعاد زندگی ما، اعم از اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را نیز شامل می شود.

 در این برهۀ زمانی، امنیت همه جانبۀ خلیج فارس را نیز تنها با ابزارهای نظامی نمی توان برقرار کرد. بلکه نیازمند سازوکارهای خاصی است تا همکاری همۀ کشورها را برانگیزد و همۀ کشورهای منطقه را در آن شرکت دهد. و این مهم حاصل نمی شود، مگر با تشریک مساعی و همکاری همه جانبۀ تک تک کشورهای منطقه و پرهیز از هرگونه اختلاف و دو دستگی. چالش های بین المللی و منطقه ای انگیزه و محرک اصلی دستیابی به نقطۀ شروعی براساس شناخت منافع متقابل کشورها در منطقه هستند.

از سوی دیگر، امنیت منطقه حول ایجاد« امنیت جمعی» دور می زند. این امر مستلزم یک نظام امنیتی مشترک است که در آن راهبردهای امنیتی تمام کشورها یکپارچه گردیده، یکدیگر را تکمیل نمایند. ایجاد این نظام نیازمند وافق بر سر گروهی از اقدامات مشترک است. بهترین راه نیل به چنین هدفی اقدامات اعتماد سازانه در جهت ایجاد اعتماد است. برای تبدیل منطقۀ خلیج فارس به یک منطقۀ صلح و امنیت، باید حسن نیت جایگزین سوء نیت شود، و این نیاز اساسی امروزی در این منطقه به شمار می رود.

 مهمترین هدف از تأسیس شورای همکاری خلیج فارس اتحاد، هماهنگی و تقویت هر چه بیشتر روابط میان شش کشور عضو این شورا عنوان شده است. نزدیکی امور تاریخی، فرهنگی، و اجتماعی کشورهای عرب باعث شد تا شورای همکاری خلیج فارس با عضویت شش کشور حوزه خلیج فارس تشکیل شود. با تأسیس شورای همکاری خلیج فارس این شورا تصمیم گرفت که نقش بسزایی در منطقه خاورمیانه، به عنوان یکی از مناطق پرتنش دنیا ایفا کند. بدین وسیله بود که این شورا اندک اندک توانست نقش پررنگ خود را در منطقه و جهان به دست بیاورد و بر جریانات و تحولات منطقه تأثیر بگذارد. تحولات سیاسی اواخر دهه 60 و 70 نقش مهمی در روابط بین الملل و بویژه روابط در منطقه خلیج فارس گذاشت. با توجه به تأسیس شورای همکاری خلیج فارس، کارشناسان سیاسی معتقد بودند که این شورا نقش استراتژیکی در خاورمیانه ایفا می کند و حتی می تواند بر تحولات این منطقه تأثیر به سزایی داشته باشد( قاسمی نراقی، 1387: 159).

با توجه به اینکه هدف اصلی این شورا استحکام روابط میان کشورهای شیخ نشین حوزه خلیج فارس است از این شورا می توان به عنوان یک سازمان پرقدرت منطقه ای یاد کرد و با توجه به اینکه روابط تمامی اعضای این شورا با آمریکا نزدیک است شورای همکاری خلیج فارس می تواند عامل اهداف آمریکا در خاورمیانه باشد.

اهداف شورای همکاری خلیج فارس

1. بررسی تحولات منطقه ای و ارزیابی امور سیاسی در حوزه خلیج فارس و خاور میانه؛

2. ایجاد قوانین جامع مشترک در زمینه امور اقتصادی، مالی، تجارت، توریسم، قضایی و دولتی میان اعضای شورا؛

3. تقویت امور علمی و تکنولوژیکی، امور صنعتی، کشاورزی و آبرسانی؛

4. ایجاد مراکز تحقیقاتی- علمی؛

5. تشویق همکاری های بخش خصوصی کشورهای عضو با یکدیگر؛

6. تقویت روابطه هر چه بیشتر میان مردم کشورهای عضو این شورا؛

اعضا این شورا همچنین تصریح کردند که هدف اصلی از تأسیس شوری همکاری خلیج فارس ایجاد صلح و ثبات در خاورمیانه و همچنین تثبیت همکاری های هر چه بیشتر میان کشورهای عضو با دیگر کشورهای منطقه است. (قاسمیان،1389: 1).

عملکرد شورای همکاری

طبق اساسنامۀشورا هدف اوليه و آشكار تشكيل اين شورا اهداف اقتصادي بيان شده ولي عملكرد و فعاليت‌هاي اين شورا نشان دهندۀ تحكيم همكاري‌هاي دفاعي- امنيتي شش كشور عضو آن و دفاع از منافع جهان غرب در منطقه مي‌باشد.

لذا عملكرد اين شورا را تنها مي‌توان طبق قطعنامه‌هاي اجلاس‌هاي سران كشورهاي عضو شورا كه سالي يك بار و تقريبا در پايان هر سال ميلادي منتشر مي‌شود مورد ارزيابي قرار داد. برخی از عملکردهای شورای همکاری عبارتند از:

الف) همکاری های اقتصادی

با توجه به موافقتنامه‌هاي اقتصادي، كه در 28 ماده و در ژوئن 1981م ميان كشورهاي اين شورا صورت گرفته است اهم فعاليت‌هاي اقتصادي اين شورا را مي‌توان، ‌موارد زير دانست:

برداشتن سدهاي گمركي بين اعضا، ‌تعيين تعرفۀ مشترك تجارت خارجي، ايجاد بازار مشترك خليج فارس، سياست‌هاي مشترك در زمينه‌هاي كشاورزي، توسعۀ صنعتي جمعيت و ارتباطات، قوانين و مقررات مشترك، هماهنگي در سياست‌هاي نفتي و انرژي... (جمالی، 1385: 133).

ب) همكاري‌هاي امنيتي

با توجه به خواست آمريكا براي اعمال سياست «كمربند امنيتي»، مقام‌هاي شورا در نيمۀ دهۀ1980م، ديگر از بيان علني اهداف دفاعي و امنيتي شوراي همكاري و تأكيد بر اولويت همكاري دفاعي و امنيتي ميان اعضا ترسي به خود راه نمي‌دادند، از تأكيد بر ضرورت دوري از قدرت هاي خارجي از منطقه (اجلاس 1981م ابوظبي) تا مشروع شمردن حضور اين قدرت ها در اجلاس سران (1986م منامه) نقطه ‌عطف و چرخش در تشريح ديدگاه هاي امنيتي شوراي همكاري را نشان مي‌داد.

 شورای همکاری خلیج فارس معتقد است هدف همكاري امنيتي تقويت هماهنگي ميان دولت‌هاي عضو براي دست يابي به يك وضعيت پايدار در بين نهادهاي امنيتي اين دولت‌ها است. در سال 1987م دولت‌هاي عضو شورا يك استراتژي امنيتي جامع را به عنوان يك چارچوب عمومي براي همكاري و هماهنگي امنيتي بين خودشان به تصويب رساندند و در سال1994م يك قرارداد امنيتي بين دولت‌هاي عضو شوراي همكاري به امضاء رسيد (امامی ، 1382 : 224).

با توجه به مطالب بيان شده در خصوص مسائل امنيتي شوراي همكاري، عملكرد اين شورا در مسائل امنيت را مي‌توان در دو بعد امنيت داخلي و امنيت خارجي بررسي كرد:

1) ديدگاه هاي شورا در خصوص امنيت داخلي:

اقدامات شورا در خصوص امنيت داخلي را مي‌توان برگزاري اجلاس سران در سال 1986م دانست كه كشورهاي عضو شوراي همكاري، استراتژي مشتركي براي مقابله با خطر براندازي رژيم هاي خود تصويب كردند، از جمله چارچوب‌هاي همكاري امنيتي در اين زمينه عبارت بود از: تبادل اطلاعات، طرح مشترك پليس امنيتي و نيروهاي مسلح و هماهنگ كردن نظام ارتباطات؛(سیف زاده،روشندل ، 1379 :149) و در سال 1981م زمان تأسيس اين شورا، عربستان طرحي در خصوص امنيت منطقه ارائه داد كه بخش اعظم آن به كنترل مخالفان داخلي اختصاص يافته بود كه نكات اين طرح عبارت بود از:

1. تمايل به حفظ ثبات و امنيت در داخل هر كشور؛

2. تحكيم همكاري بين نيروهاي پليس كشورهاي عضو؛

3. اعتقاد به اينكه به خطر افتادن هر كشور بر كل امنيت مشترك تاثيرگذار است (نعیمی ارفع، 1382: 56).

2) ديدگاه هاي شورا در خصوص امنيت خارجي:

در سال 1981م دكترين دفاعي اعلام شده از سوي شوراي همكاري بدين ترتيب بود كه مسؤليت امنيت خليج فارس بر عهدۀ كشورهاي منطقه است و منطقه بايد از كشمكش‌هاي بين المللي و وجود ناوگانها و پايگاه هاي نظامي خارجي به دور بماند، اما با تحولاتي كه در جنگ ايران و عراق، و به دنبال آن پيروزي ايران روي داد دكترين دفاعي كشورهاي عضو تغيير يافت، به طوريكه در سال 1986م حضور قدرت هاي خارجي در منطقه مشروع شمرده مي‌شود (همان: 61-63).

ج) همكاري هاي نظامي

اقدامات شوراي همكاري، دربارۀ همكاري‌هاي نظامي را مي‌توان در ايجاد نيروي واكنش سريع و مانورهاي مشترك نظامي بررسي كرد:

1)  ايجاد نيروي واكنش سريع

كشورهاي عضو شورا، در جهت اتحاد نيروهاي نظامي خود، دست به تشكيل نيروي دفاعي واحدي به نام «نيروي واكنش سريع شوراي همكاري» زدند. اين موضوع در اجلاس وزيران خارجه،‌ژانويۀ 1982م كه در رياض تشكيل شده بود، طرح و مورد بحث و بررسي قرار گرفت(جمالی، 1385: 131-132) . ) شيخ سالم الصباح، ‌وزير دفاع كويت، در جلسۀ فوق العادۀ كميتۀ امور داخلي و دفاعي پارلمان كويت دربارۀ اين نيرو چنين گفت: «اين نيرو كه مركب از دو تيپ است، در شعيب الباطن عربستان،‌واقع در 320 كيلومتري شمال شهر بندري جده در كنار درياي سرخ، مستقر خواهد شد. نيروي مورد نظر، تحت فرماندهي يك افسر سعودي است؛ كه افسراني از پنج كشور ديگر عضو، وي را ياري خواهند كرد. براي اين نيروها سلاح‌هاي زميني و هوايي در نظر گرفته شده است. اين نيرو  قریب به 13هزار نيروي نظامي دارد كه با سرمايه‌گذاري اوليۀ شش ميليارد دلار به پايه‌گذاري آن مبادرت نمودند»( www.rasekhoon.net:09/09/1390).

 2) مانورهاي مشترك

مانورهاي مشترك «درع الجزيره» {سپرجزيره (Peninsula shield force) } در پي تشكيل نيروي واكنش سريع، از جمله عملكردهاي شوراي همكاري محسوب مي‌شود. اولين مانور مشترك «سپر جزيرۀ يك» در اكتبر 1983م در امارات متحده ي عربي انجام شد و در آن واحدهاي نظامي كشورهاي عضو شورا شركت كردند و دومين مانور مشترك «سپر جزيره ي دو» در سال 1984م در منطقۀ «حفرالباطن» واقع در خاك عربستان انجام شد(جمالی، 1385: 133-132).

همگرایی امنیتی و هژمونیسم

در  قسمت نخست به توضیح همگرایی امنیتی پرداخته شد؛ اکنون پس توضیح هژمونیسم به ارتباط همگرایی امنیتی با قدرت چیره طب ( هژمون) پرداخته می شود.

نظریه چیره طلبی    

چیره طلبی به نوعی نظم بین المللی یا وضعیت خاصی از نظم جهانی اشاره دارد که بر مبنای انگیزه ها و رفتار تفوق جویانه و کنترل طلب یک دولت شکل می گیرد. در این شرایط، الگوی توزیع توانمندی ها در سطح نظم بین المللی بر محور مساعی آن دولت برای دستیابی به منصب قدرت غالب و بهره گیری از آن در مسیر مدیریت این نظم معنا می یابد. در این چارچوب نظری دامنه مفاهیم مرتبط با « قدرت چیره طلب»(هژمون) از گستردگی خاصی برخوردار است، که در این مورد می توان به مفاهیم «رضایت هژمونیک» و « توانایی» اشاره کرد( ایوانز و نونان، 1381، 338و339).

بر این مبنا دامنه برتری طلبی از یک زاویه بر« استیلا از ط
طرح سپر موشکی خلیج‌ فارس




 
 
طرح سپر موشکی خلیج‌ فارس 

حالا دیگر باید از سپرهای موشکی سخن بگوییم، نه فقط یک سپر دفاع موشکی در خاک ترکیه. بسیاری از تحلیلگران سیاسی و نظامی، این قسم رویارویی و مسابقه تسلیحاتی با ایران را یادآور دوران جنگ سرد و تقابل دو بلوک شرق و غرب می دانند.
 دیپلماسی ایرانی: اگرچه ایران همواره از توانمندی های نظامی و قدرت موشکی خود یاد کرده و با وجود تحریم های گسترده صنعتی و نظامی، توانسته است رشد قابل توجهی در این زمینه داشته باشد، اما این را نیز مورد تاکید قرار داده است که این توانایی برای دفاع از تمامیت ارضی و امنیت منطقه است و کشورهای خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس می توانند روی ایران برای دفاع از منطقه حساب کنند.
 

اعراب حاشیه خلیج فارس سال هاست که پیشرفت های نظامی و صنعتی ایران را در کنار موضوع هسته ای تحلیل می کنند و می خواهند اینطور عنوان کنند که صنایع نظامی و هسته ای ایران در یک راستا قدم برمی دارند و تهدیدی برای منطقه به شمار می روند.

 

ایران کشوری است که در دوره معاصر هیچ گاه به سرزمین های مجاور و غیرمجاور تجاوز نکرده و چنانچه وارد جنگی شده، جنبه دفاعی داشته است نه تهاجمی. با وجودی که جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده که فعالیت های هسته ای اش جنبه نظامی ندارد و اصولا استفاده از بمب اتمی را حرام و غیر انسانی می داند، برخی کشورهای جنوبی و همسایه ایران همچنان از قدرت گیری این کشور در هول و هراس اند و غرب نیز بر دلهره های آنها می افزاید و با فروش سلاح هایش به این کشورها و دایر کردن پایگاه های نظامی و هوایی در منطقه، سعی در تهدید ایران دارد و دلیل آن را حفاظت از متحدانش در منطقه عنوان می کند.

قدرت های غربی علاوه بر عایدهای مالی که از ایران هراسی اعراب نصیب می برند، حضور و بروز خود را نیز در آب های خلیج فارس تقویت کرده و قصد دارند در صورت وقوع اتفاقات و تنش های منطقه ای و یا بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران، وارد عمل شوند و قافیه را نبازند و نبض شریان نفتی جهان را در دست بگیرند.

ظاهرا همه این تمهیدات و حتی حضور ناوهای بزرگ هواپیمابر امریکا و بریتانیا در آب های جنوبی ایران کافی نبوده و کشورهای عربی همچنان از ترس و واهمه رویارویی با ایران سخن می گویند. این درحالی است که طی دو سه سال گذشته، این عربستان و قطر و امارات و... بوده اند که دست به اقدام های ضد ایرانی زده و یا مخالفان جمهوری اسلامی و سوریه و لبنان را مورد حمایت و پشتیبانی قرار داده اند.

طی هفته گذشته، خبرهایی در زمینه استقرار یک سپر دفاع موشکی تازه در اطراف ایران منتشر شد که این بار حول شورای همکاری خلیج فارس دور می زند و نه ترکیه. از چند ماه پیش سپر دفاع موشکی ناتو در خاک ترکیه برای آنچه مقابله با تهدید موشکی ایران عنوان شده، مستقر شده و در پاسخ به اعتراض های ایران نیز گفته شد که تهران نگران این سپر موشکی نباشد چرا که این سامانه تنها جنبه دفاعی دارد نه تهاجمی.

و حالا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در یک تصمیم جمعی علیه ایران، می خواهند سپر موشکی دیگری برای آنچه دفاع در برابر تهدید نظامی ایران می خوانند، راه اندازی کنند. این نوع رویارویی که با پشتیبانی غرب صورت می گیرد، بسیاری از ناظران سیاسی را به یاد دوران جنگ سرد و جنگ تسلیحاتی غرب علیه شوروی انداخته است. عربستان، قطر، امارت، بحرین و چند کشور دیگر نیز که از هیچ حرکت خصمانه ای علیه جمهوری اسلامی فروگذار ندارند، به مجری این سیاست ها تبدیل شده و درجه تب منطقه را روز به روز افزایش می دهند.

اما در همین باره فرمانده هوافضای سپاه پاسداران اعلام کرده که ایران تدابیر لازم را برای مقابله با این موضوع اندیشیده است. سردار امیرعلی حاجی زاده درباره پیشینه و اهداف طرح سپر دفاع موشکی در خلیج فارس گفته است: "امریکا مدت هاست که طرحی برای دفاع موشکی از رژیم صهیونیستی داشته که این طرح چند حلقه را در بر می گیرد. یکی از این امکانات موشکی و نظامی در مدیترانه و داخل سرزمین های اشغالی مستقر شده است. امریکایی ها به دنبال ایجاد حلقه هشدار اولیه و کسب اطلاع و تعیین مسیر موشک بودند که اخیرا این حلقه را با نام ناتو در ترکیه مستقر کردند. واضح است که بهره برداران اصلی از این سامانه دفاع موشکی امریکا و رژیم صهیونیستی هستند. این سپر موشکی بخشی از منطقه را پوشش می دهد و ما پیش بینی می کردیم که حلقه دوم هشدار آنها در خلیج فارس باشد و از یک سال قبل منتظر آن بودیم که اخیرا این امر کلید خورد."



گستاخی بی‌سابقه وزیر خارجه امارات به ایرانیان




 

گستاخی بی‌سابقه وزیر خارجه امارات به ایرانیان

 


در پی سفر  محمود احمدی نژاد، رئیس‌جمهوری ایران به جزیره «ابوموسی»، دولت امارات با همراهی برخی رسانه‌های غربی، جنگ روانی جدیدی را علیه ایران و تمامیت سرزمینی کشورمان آغاز کرده است.

به گزارش «تابناک»، شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر امور خارجه امارات در اظهاراتی شدید و بیرون از عرف دیپلماتیک، این سفر را محکوم کرده و آن را تجاوز به حقوق سرزمینی کشورش دانسته است!

خبرگزاری «امارات 24» با بیان این خبر، گزارش داده که عبدالله، سفر احمدی نژاد را «تجاوزی وقیحانه» به حاکمیت امارات بر سرزمینش و مانعی بر سر راه همه تلاش‌های امارات برای یافتن راهکاری مسالمت آمیز برای پایان «اشغال» جزایر توسط ایران دانسته است.

 
 
 

عبدالله همچنین گفته: «این سفر وضعیت حقوقی این جزایر را که بخش و جزیی از سرزمین ملی امارات هستند، تغییر نخواهد داد».

وی همچنین زمان انجام این سفر را نیز محکوم کرده و مدعی شده این سفر هنگامی انجام گرفته که دو کشور موافقت کرده بودند، تلاش خود را برای رسیدن به توافقی در مورد این موضوع به کار بگیرند و فضایی مساعد برای ارتقای ثبات در منطقه پدید بیاورند. عبدالله مدعی شده سفر اخیر، نقض آشکار این توافق است.

این ادعاها در حالی بیان می شود که جزایر سه گانه، همواره جزیی جدایی ناپذیر از سرزمین ایران بوده و مقامات ایرانی از گذشته تاکنون همواره اعلام کرده اند که درباره تمامیت سرزمینی کشورمان به مذاکره و مصالحه نخواهند پرداخت.

اما نکته جالب توجه دیگر در این میان، تلاش برخی رسانه‌های غربی برای دامن زدن به موضوع است. در این راستا، از زمان اعلام خبر سفر احمدی نژاد به جزیره ابوموسی، برخی خبرگزاری‌ها و رسانه‌های غربی، از جمله «آسوشیتدپرس»، «رویترز» و «واشنگتن پست» با انتشار اخباری تلاش کردند این سفر را کاری غیرمعمول معرفی کنند!

این در حالی است که سفر رئیس جمهور یک کشور به بخش‌های گوناگون کشور خود، کاملاً طبیعی و معمولی است و در واقع این رسانه‌ها می‌کوشند به گونه‌ای جزایر سه گانه را بخشی جدا از سرزمین ایران معرفی کنند.

بی‌گمان، اظهارات ضدایرانی این مقام اماراتی نباید بی پاسخ بماند و بر دستگاه دیپلماسی کشورمان واجب است، دست‌کم با فراخواندن سفیر این کشور، مراتب اعتراض خود را به دولت امارات انتقال داده و محدوده مرزهای سرزمین ایران را به آن‌ها یادآوری کند.

 



آخرین مطالب ...
» پنج راه حل سوزان مالونی به اوباما برای تعامل با ایران
» سوریه نقطه عطف سیاست خارجی اتحادیه اروپا
» اوباما و محدودیت‌های فروش سلاح
» قدرت مانور کره شمالی
» بحران اقتصادی جهان و افزایش فروش تسلیحات
» روسیه بازیگر مسلط در بازار تسلیحات هند
» آسیاگرایی آمریکا و تحدید چین
» ائتلاف ها در جهان تک قطبی
» غرب و چرخش معنادار در روش مواجهه با بحران سوریه
» نقش یهودیان در انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا: پول یا رای؟
» اصول مندرج در اجلاس سران جنبش عدم تعهد
» معامله در واشنگتن
» ناآرامی‌ها در صحرای سینا؛ ابعاد و پیامدها
» شکل‌گیری مثلث منطقه‌ای ترکیه ـ عربستان ـ مصر
» بیم و امیدهای دموکراسی لیبی
» جنگ فرقه‌ای ـ درد زایمان خاورمیانه جدید
» راهبرد و دیدگاه جنبش عدم تعهد و ایران نسبت به یکدیگر
» امریکای لاتین؛ بازگشت سناریوهای کهنه با چهره جدید
» اندیشکده بروکینگز: بازگشت عربی القاعده و بهره‌وری از ایجاد هرج و مرج
» تقویت نیروهای اطلاعاتی آمریکا در افغانستان

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com